کـومـه [code:1]
[/code:1] [code:1][/code:1]

کـومـه

<وب نویسه هایی از فرهنگ, سیاست و اجتماع>

خانه    | پست خونه   |   | XML    |



توبره و آخور

چند روزیست که تبلیغات انتخاباتی شروع شده است. هر چند هنوز چندان داغ نشده ولی انتخابات بیشتر مورد صحبت و بحث مردم قرار می گیرد. ستاد ها هنوز به صورت کامل راه اندازی نشده وبرای برخی کاندیداها حتی می توان گفت که طرفدارانشان میل به تبلیغ ندارند.
از چند ماه قبل که درگیر کار انتخابات بودم رفتار برخی از افراد را که ادعای همکاری داشتند می شنیدم و دلگرم می شدم. ولی اخبار از این افراد چیز دیگری می گفت. به ما که می رسیدند اصلاح طلب دبش، به بچه های ستاد هاشمی ابراز ارادت می کردند و خودشان را طرفدار او نشان می دادند و این داستان را برای همه کاندیداهایی که احتمال رای آوردن دارند تکرار می کنند.(البته تعداد این افراد چندان زیاد نیست.) مثل اینها، مثل همان افرادی است که هم از توبره می خورند هم از آخور. خوشبختانه در این انتخابات که دیگر دو قطبی نیست این مثل کاربردش را از دست می دهد. حالا در چند جا سر در خوردن دارند. اما مطمئنم که زمستان می گذرد و روسیاهی برای ذغال می ماند. این سبک بی طرفی جدید است و عاملان آن می خواهند مرضی الطرفین باشند. همان سیاست یکی به میخ یکی به نعل.
این روزها از ترکیب افرادی که در ستادها حضور دارند، تعجب می کنم.مشخصا در ستاد هاشمی کسانی کار می کنند و حضور دارند که تا دوره های قبل محال بود حتی کنار هم بنشینند. این افراد بخشی از دوم خرداد هستند، قسمتی از راست سنتی و محافظه کار و گروه های کوچک دیگری که اشتراکاتشان بسیار کم است. ستاد هاشمی تا کنون که جمع اضداد بود. نمی دانم اگر رای بیاورد، چطور می خواهد این جمع اضداد و خواست های متضاد را راضی نگاه دارد.
در مورد هزینه های انتخاباتی، بیشترین هزینه و تبلیغ را قالیباف و هاشمی انجام دادند. البته تا الان. قالیباف را می توان قبول کرد چون به هر حال کمی ناشناخته تر است ولی هاشمی که این قدر این طرف و طرف می نشیست و می گفت مردم من را می شناسند، حالا طرفدارانش در و دیوار شهر را پر کردند از پوستر ها و تراکت های او. از همه جالب تر هم تبلیغات خانه کارگر برای هاشمی است. همه با هم کار. انگار ما یادمان نمی آید که برنامه حضور هاشمی تجمع روز جهانی کارگر را به تجمع آنتی هاشمی تبدیل کرد.(این هم از اصناف ایران که مدافع حقوق کارگر ها هستند.)
سعی می کنم بیشتر بنویسم ولی این روزها در ستاد معین سرم شلوغ است. برای من که تجربه جدید و دلچسبی است.
* * *
معین آمدنوشته خشایار دیهیمی را حتما بخوانید
الپر و دوستانش در ستاد نسیم خیلی فعالند. جای من در مراسم پاسداشت آزادی خالی.

| هادی | 9:02 AM |

|




چرا معین باید در انتخابات شرکت کند؟

چنانکه در نوشتار سوم خرداد این وبلاگ، که ساعاتی پس از صدور نامه رهبری به شورای نگهبان پیش بینی شد، بحث اصلی این روزها یک پارادوکس جالب است. دکتر معین که خود حکم حکومتی را قبول ندارد، با یک حکم حکومتی وارد انتخابات می شود. حال معین باید ثابت کند که آیا همیشه با حکم حکومتی مخالف است یا فقط زمانی که بر علیه اش باشد؟ لازم دانستم چند بندی در این مورد بنویسم.
1- ابتدا در بدترین حالت این نامه را مصداق عینی یک حکم حکومتی در نظر بگیریم. نگاهی به تاریخچه احکام شفاهی و کتبی این دست احکام ، این را ثابت می کند هر چند تا حدود زیادی بستگی به برداشت مخاطب دارد که آن را توصیه بداند یا حکم. زیرا در پایان هیچ کدام از این نامه ها ذکر نشده این یک دستور است.
2- روی همین حکم حکومتی آخری که صادر شده متمرکز می شوم. آیا این حکم از روی عدالت صادر شده؟ نگاهی به لیست تایید صلاحیت شدگان بیاندازید. از بین آن شش نفر اگر تنبل ترین شاگرد که ناپلئونی قبول شده را بخواهیم انتخاب کنیم قطعا کسی جز شهردار تهران نخواهد بود. پس کف صلاحیت ها احمدی نژاد است. نگاهی به لیست رد صلاحیت شده ها نشان می دهد(به جز خانم ها)، افرادی مانند اعلمی، ابراهیم یزدی، اصغر زاده و کواکبیان وجود دارند که از توان مدیریتی و صلاحیت بیشتری نسبت به احمدی نژاد برخوردارند و حق آنان بود که تایید صلاحیت شوند.(حتی زواره ای هم که سابقه شرکت در انتخابات دارد از تیغ رد صلاحیت در امان نماند.) اگر عدالت منشا صدور این حکم بود، می بایست نام آنها هم در حکم حکومتی می آمد. اما من این حکم را حکمی خوفی می دانم که با عجله صادر شده است. خوف از مشارکت کم مردم، تهدید خارجی و شورش اجتماعی.(مانند آنچه ساعاتی قبل از صدور حکم در کوی دانشگاه اتفاق افتاد و برنامه های اعتراضی که در شهر های دیگر شهر توسط دانشجویان قرار بود اجرا شود.)
3- برای تبیین این بند از تئوری حاکمیت دوگانه سعید حجاریان کمک می جویم. در این نظریه، حاکمیت به دو بخش انتصابی و انتخابی تقسیم شد. حاکمیت دوگانه زمانی کاربردی است که بخش های انتصابی و انتخابی به یکدیگر تعرض نکنند. در این هشت ساله اصلاحات دائما شاهد تجاوز قسمت انتصابی به بخش انتخابی بودیم تا آنجا که عملا این بخش که مشروعیت مردمی دارد، از کار افتاد و این تعرض تا آنجا ادامه یافت که مجلس هم عملا به جرگه نهاد های انتصابی پیوست. اگر دو بخش انتصابی و انتخابی را مجزا در نظر بگیریم، مشکلی پیش نمی آید اگر ولی فقیه زیر مجموعه انتصابی اش را خطاب دستور قرار دهد(مانند یک دعوای خانوادگی). حکم حکومتی در ساختار انتصابی نافذ است ولی باید در مقابل تحمیل آن به ساختار انتخابی ایستادگی کرد. آن هم در شرایطی که صدور این حکم که مخاطبش شورای نگهبان است، یکی از نامزدهایی که بی شک شایسته این مقام بوده و کف انتخابات نسبتا آزاد بوده است، وارد انتخابات می شود.
4- تایید صلاحیت معین صدقه ای از جانب شورای نگهبان نبود که اکنون منتی بر معین باشد.(هر چند در فرهنگ قرآنی داریم:" لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی")حق معین و گروهی دیگر از رد صلاحیت شدگان، تایید صلاحیت بود. این حق توسط شورای نگهبان پایمال شد و طی روندی، بخشی از این حق ستانده شد. اکنون کسی که حقی را خورده باید زسوا شود و احساس شرم کند نه کسی که حقش را گرفته.
5- معین و حامیانش از نقطه ای شروع کردند که خاتمی در آن متوقف شده بود. اگر خاتمی علی رغم حضور در راس قوه مجریه،نتوانست بدنه اجتماعی را سازماندهی کند، معین توانست بدون آن سمت، با استفاده از بدنه اجتماعی سازماندهی نشده(آنچه در بند دوم توضیح داده شد.) حقش را بستاند. خاتمی اگر با حکم حکومتی متوقف شد، معین آن را به خدمت خود گرفت. این یعنی شروع عقب نشینی بخش انتصابی از ملک بخش انتخابی. اگر خاتمی با یک اشتباه و حسن ظن شورای نگهبان که این سید رای نمی آورد باعث خلق حماسه دوم خرداد شدند، معین و حامیانش راه بهتر و قدرتمندانه تری برای ورود به انتخابات طی کردند.
6- یکی از دلایلی که بدنه دانشگاهی و اجتماعی (حتی بخشی از تحریمیان) را تاحدودی حامی معین می دانم، از مقایسه دو رد صلاحیت به دست می آید. رد صلاحیت های این چند روزه و رد صلاحیت های گسترده تر مجلس هفتم. مگر در آن رد صلاحیت ها بیست و شش روز نمایندگان مجلس ششم تحصن نکردند؟ اما نتیجه ای برایشان در بر نداشت. ولی رد صلاحیت های انتخابات نهم ریاست جمهوری،تنها صداهای ضعیف اقلیت مجلس شنیده می شد آن هم در کنار صداهایی قوی از همان مجلس که از این رد صلاحیت ها راضی بودند.اما این بار شاهد سکوت جامعه دانشگاهی و اجتماع نبودیم و حتی شاهد برخی تحرکات که رو به فزونی می رفت مقابل مشاهده بود.
بنابر دلایل بالا معین باید در انتخابات شرکت کند. حضور معین در این انتخابات می تواند ادامه دهنده راه اصلاحات باشد. اصلاحاتی که شروعش نه در دوم خرداد، بلکه با تجربه هشت ساله دوم خرداد، در بیست و هفت خرداد است.

| هادی | 11:23 AM |

|




بيانيه ي شماره 2 دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد

شرايط را براي انتخابات حداقلي مهيا مي بينيم


يک روز پس از آنکه ناظران انتخابات ضديت خود را با انتخابات آزاد و محوريت راي مردم در تعيين سرنوشت خود اثبات کردند، مقام رهبري دستور تاييد صلاحيت دکتر معين و مهندس مهرعليزاده را که اظهر من الشمس بود صادر کرد و رد صلاحیت ایشان فایده ای جز تنزل بیشتر شان شورای نگهبان نداشت.
اما اين دو همه ي کاندیداهایی نبودند که صلاحيتشان از سوي شوراي نگهبان احراز نشده بود، ولي از نظر فعالان و آگاهان سياسي داراي حداقل شرايطی هستند و مي توانند بخشي از جامعه را نمايندگي کنند.
ابراهيم يزدي، اکبر اعلمي، اعظم طالقاني، اصغرزاده، ... از جمله ي اصلاح طلبان سرشناسي هستند که صلاحيتشان رد شده و قطعا اين شورا بنا هم ندارد دلايل خود را براي اين کار اعلام کند.
ما توصيه مي کنيم کليه ي ردصلاحيت شدگان به جد پيگير دلايل ردصلاحيت خود از شوراي نگهبان باشند و حتي در صورت لزوم از شوراي نگهبان به قوه ي قضاييه شکايت کنند. انگ عدم صلاحيت به کانديداها بدون اعلام دلايل آن نه تنها قانوني، عاقلانه، اخلاقي و نيز مصداق بارز اتهام به مومن است.
دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد، شوراي نگهبان را طبق قانون ملزم به پاسخگويي مي داند و خواستار اعلام دلايل ردصلاحيت افراد سرشناسي است که کانديداي رياست جمهوري شده بودند.
ما از کانديداهاي اصلاح طلب که نتوانستند از سد شوراي نگهبان عبور کنند مي خواهيم بيشتر تفکر کنند و ببينند با انتخاب چه گزينه اي مي توان به حضور دگر انديشان در قدرت به عنوان تنها ابزار متکثر کردن هر چند محدود قدرت پراخت؟ همچنين توجه داشته باشند که طرف مقابل قطعا با شعار محدوديت عرصه ي عمومي و يا توقف توسعه در اين بخش سرکار خواهند آمد.
براي دفاع از توسعه ي اجتماعي در مقابل محدوديت آن، بهتر است فعالان اجتماعي و سياسي که کانديداي مورد حمايتشان از شرکت در انتخابت منع شده، آن دسته از مردمي را که مي خواهند در انتخابات شرکت داشته باشد هوشيار کنند.
تناقض عملکرد اععضاي شوراي نگهبان به حدي رسيده که حتي ?رضا زواره اي? عضو سابق خود را پس از اين که در انتخابات سال 76 تاييد صلاحيت کرد، براي اين دوره صالح ندانست. هر چند مي توان نظر آقاي زواره اي را درباره ي معيارهاي مورد بررسي انتخابات از سوي شوراي نگهبان در همان زمان که خود عضو آن شورا بود پرسيد!
دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد از فعالان سياسي مي پرسد آيا مي توان کاري کرد که شوراي نگهبان اعلام دلايل ردصلاحيت ها را از اين انتخابات آغاز کند؟ آيا مي توان با ابزارهاي مدني خواستار تعيين ملاک هاي مشخص صلاحيت کانديداها در انتخابات هاي آتی شد؟
ما ضمن محکوم کردن ردصلاحيت هاي گسترده، تحميل کانديدايي مانند دکتر معين را به انتخابات آتي رياست جمهوري، گامي مثبت تلقي مي کنيم در روند دموکراتيزاسيون و فارغ از محدوديت هاي فعلي، شرايط را براي انتخابات حداقلي مهيا مي بينيم و مردم را به مشارکت در آن براي انتخاب کانديداي مورد نظر خود دعوت مي کنيم.
بي شک نبود ما دانشجويان و مردم در صحنه ي انتخابات آتي، در شرايطي که زمينه ي حداقلي فراهم شده، مي تواند بر سرنوشت کشور اثري غير از اداره ي آن به راي اکثريت مردم داشته باشد.
جمعي از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد

سوم خرداد ماه 1384

خبرنامه‌ي دانشجويان دانشگاه آزاد

| هادی | 11:19 AM |

|




حکم حکومتی، اصلاح طلبان و چالشی جدید

عصر دوشنبه دوم خرداد، بخش خبری ساعت نوزده صدا و سیما در صدر اخبار خود سخن از نامه ای گفت. نامه ای که در پی درخواست حداد عادل، رئیس مجلس صادر شد. مقام رهبری در نامه ای خطاب به جنتی دبیر شورای نگهبان خواستار تجدید نظر در صلاحیت دکتر سید مصطفی معین و مهندس مهرعلیزاده شدند. از نکات تعجب برانگیز در این نامه ذکر اسامی دو نامزد انتخاباتی است که در نوع خود بی نظیر بوده است.شورای نگهبان با معیار های شناور و سیاسی خود این دو را به همراه عده ای دیگر همچون دکتر یزدی و خانم طالقانی رد صلاحیت کرد. اگر با تفسیر شورای نگهبان به این نامه بنگریم آن را مصداق حکم حکومتی می یابیم. اما این شورا در مقابل نامه رهبری چه موضعی خواهد گرفت؟(عواقب و عوارض چنین تصمیمی را به تحلیل خوانندگان وا می گذارم.)
برای یافتن پاسخ بهتر است کمی به تاریخ چه حکم حکومتی در هشت ساله اصلاحات بپردازیم. در این بررسی موجز ما تنها از برخی احکام نام می بریم که عیان بوده و در رسانه ها اعلام گشته اند و ما را از نهان خبری نیست.
برای روزنامه نگاران و اصحاب رسانه ها حکم حکومتی یادآور اصلاح قانون مطبوعات است. مجلس ششم در ماه های نخستین اسقرار خود بنا به قولی که به جامعه داده بود قصد تجدید نظر در آن قانون را داشت که با حکم حکومتی مقام رهبری اصلاح آن از دستور برای همیشه خارج شد و حتی پس از آن بسیاری طرح و لایحه مرتبط به استناد همان نامه در شورای نگهبان مخالف شرع و قانون اساسی شناخته شد. البته در زمان صدور آن نامه در مجلس جنجالی هم به پاشد ولی در نهایت آن اصلاحیه مسکوت ماند.
مجلس ششم روزهای پایانی خود را سپری می کرد. انتخابات مجلس هفتم از راه رسیده بود و نامزد ها ثبت نام کردند. شورای نگهبان در اقدامی بسیاری از ناظران داخلی و خارجی را بهت زده کرد. حدود سه هزار نفر از نامزد ها به عناوین مختلف رد صلاحیت شدند که در این جمع حدود هشتاد نماینده مجلس ششم هم مهر عدم صلاحیت را بر خود دیدند. این عمل با اعتراض دولت و استعفای استانداران و فرمانداران همراه بود. آنان خواستار تعویق در برگزاری انتخابات بودند . نمایندگان رد صلاحیت شده به همراه تعدادی از دوستان خود برای نخستین بار در تاریخ صد ساله مجلس در ایران بیست و شش روز در خانه ملت برای احقاق حقوق رد صلاحیت شدگان متحصن شدند. این عمل با بایکوت خبری رسانه فراگیر صدا و سیما مواجه شد و حتی چند روزنامه هوادار اصلاحات مانند یاس نو توقیف شدند. مقام رهبری در یکی از سخنرانی ها به صورت ضمنی شورای نگهبان را به تایید صلاحیت نمایندگان فعلی که در مجلس بودند ترغیب کردند. خاتمی و کروبی دو اصلاح طلب که در کرسی ریاست دو قوه بودند خواهان تعویق انتخابات بودند. اما در نهایت نه صلاحیت آن هشتاد نماینده تایید شد و نه انتخابات به تعویق افتاد. مقام رهبری با صدور حکمی حکومتی دستور به برگزاری انتخابات مجلس دادند. انتخاباتی که حدود پنجاه درصد از مردم در آن شرکت کردند. احزاب بزرگی چون مشارکت و مجاهدین در آن شرکت نجستند. این انتخابات باعث تشکیل مجلسی شد که اقلیتی نحیف از اصلاح طلبان در آن حضور داشته باشند و برخی احزاب و مردم به جای کلمه نماینده از راهیافته برای نامیدن آنان استفاده کنند.(از حکم حکومتی در تایید نهایی انتخابات مجلس ششم هم استفاده شد. همان انتخاباتی که در تهران با نظر هیئت نظارت هفتصد هزار رای مردم باطل اعلام شد.این حکم خطاب به هیئت نظارت بر انتخابات که تحت نظر شورای نگهبان است صادر شد. از بررسی این مورد صرف نظر می شود.)
اکنون با فرارسیدن انتخابی دیگر شاهد صدور یک حکم حکومتی دیگر هستیم. مهمترین پیامی که صدور این احکام دارد ضعف قانون است. کثرت دخالت مستقیم مقام رهبری تنزل شان این مقام است. ظاهرا در آستانه هر انتخاب باید حکمی صادر شود تا شاید شرایط به حالت عادی باز گردد. ضعف و بی لیاقتی برخی نهاد ها در سیر اجرایی کشور باید با دستور مستقیم حل شود. در نبود یک قانون قاطع، شفاف و در اختیار داشتن تفسیر آن در دست نهاد شورای نگهبان که عمل جناحی آنان بر کسی دیگر پوشیده نیست، در کنار تفسیر موسع جناحی شاید از این پس دخالت و احکام بیشتری را می طلبد. روندی که بازی سیاست را از روند عادی و مطلوب خود خارج کرده و آن را تبدیل به بازی بزرگان می کند تا خسروان صلاح مملکت را بیابند.
اما رفتار شورای نگهبان در مقابل این نامه اگر بر خلاف روند مجلس هفتم، تمکین خواسته رهبری باشد و معین وارد کارزار انتخابات شود با یک سوا ل بزرگ مواجه خواهد بود.(در صورتی که شورای نگهبان نخواهد با اتلاف وقت و معلق نگه داشتن اصلاح طلبان آن ها را از تصمیم گیری در مورد انتخابات ساقط کند و در دقیقه نود تصمیم اصلی را اعلام کند.) تاریخچه حکم حکومتی چندان به سود اصلاح طلبی نچربیده است. نامزد اصلاح طلبان پیشرو به همرا ه سخنگو ، معاون اول و دیگر افراد حامی اش بار ها بر خارج از قانون بودن حکم حکومتی صحه گزارده اند و آن را امری غیر قانونی دانسته اند که در صورت مواجهه با آن ، از ان تبعیت نخواهند کرد.حال آیا باز بر موضع قبلی خود استوارند؟ آیا کسی که خود با مجوز حکم حکومتی رخصت ورود به گود انتخابات را یافته می تواند در صورت موفقیت در انتخابات می تواند باز هم مدعی غیر قانونی بودن آن شود؟
این چالشی جدید است که نیاز به تصمیم سازی جدید اصلاح طلبان پیش رو دارد.

| هادی | 12:37 AM |

|




آبروی رفته

دکتر معین رد صلاحیت شد. خبری این چنین کوتاه چنان بهتی در فضا آفرید که شوکه شدگان تا ساعاتی پس از آن سکوت کرده بودند. این شک شدتی داشت که روند اطلع رسانی و تصمیم گیری را مختل کرده بود. حتی در فضای وب هم جز سرگردانی چیزی دیگر به دست نمی آمد. شورای نگهبان در حرکتی، زمانی که سه روز به پایان مهلت قانونی باقی مانده بود، اول خرداد اسامی شش نفر را تایید کرد. شش نفری که اگر آن ها را با توان و تیم کاری معین مقایسه کنیم در پایان نمی دانیم باید بگرییم یا تلخندی بر لبانمان بنشانیم. این شتاب شورای نگهبان برای دور زدن وزارت کشور و یک جانبه اعلام کردن اسامی تایید صلاحیت شدگان، نشان از این دارد که رد صلاحیت دکتر معین به قدری غیر عقلانی بوده که این شورا خواسته با پیش دستی و سرعت عمل، توپ را به زمین دیگری بیاندازد و فشار لابی های پشت پرده را در نطفه خفه کند.
شورای نگهبان آبرو را خورد و حیا را قی کرد. روند منحوسی که با شدت، از اسفند هشتاد و دو با انتخابات مجلسی که بی شباهت به کودتای پارلمانی نبود آغاز شد و اینک آن تفکر فاشیستی حاکم، کسی را که در سال های پیروزی پس از انقلاب، ثانیه های زندگی اش را هم در خدمت این نظام بوده است ، صاحب صلاحیت نمی داند. اگر ها چه می گویند؟ اگرها می گویند: اگر خاتمی همان زمان این شجره خبیثه را در نطفه خفه می کرد امروز چنین نمی شد. اگر خاتمی خود را نماینده منتخب ملت با بیست و دو میلیون را ی می دانست و احساس مسئولیت می کرد چنین نمی شد. اکنون با ادامه این شگرد، خاتمی در ماه های آینده باید در مراسم تحلیفی شرکت کند که در خوش بینانه ترین حالت طبق آمار ارائه شده، کل شرکت کنندگان در انتخابات به اندازه آرائ او در سال هشتاد نخواهد بود. و در آن مراسم ریاست جمهوری، این فرصت سوزی بزرگ هشت ساله را به دولتی اقلیتی چون مجلسش تقدیم کند و کنار بنشیند تا شاهد ادامه اصلاحاتی باشد که خود آن را آغاز کرده بود. آیا خاتمی باز هم ادعا می کند که بر اصولش مانده است؟لکه ننگ برگزاری انتخابات مجلس هفتم از سوی یک دولت اصلاح طلب با برگزاری این انتخابات غیر قانونی تکمیل می شود .خاتمی یک بار با اشتباه شورای نگهبان که او را تایید صلاحیت کردند، رئیس جمهور شد. شورای نگهبان مار گزیده، دیگر آن اشتباه را نمی خواهد تکرار کند تا هشت سال هر روز تنشان مانند زمان مجلس ششم بلرزد. یک بار دیگر سوالم را تکرار می کنم. آقای خاتمی خط قرمز شما چیست؟
شورای نگهبان به وظیفه اش عمل می کند. وظیفه اش همانا نگاهبانی کردن است. اما ظاهرا بین آنچه باید از آن پاسداری کرد اختلاف است. به جای این که از قانون اساسی و اسلام دفاع کند، فاشیسم را حفظ می کند. دیگر چه نیازی به کودتای نظامی وقتی این نهاد قدرتمند در خدمت اقلیت است.
در سوی دیگر باید به تحریمیان را که در آخرین نظر سنجی ها پهلو به پهلوی شرکت کنندگان می زدند، دقت کرد. آنانی که مسلما اگر امیدی به شرکت بخشی از آنها در صورت حضور معین بود اکنون در حرکتی معکوس از جمع شرکت کنندگان به سوی تحریمیان کوچ می کنند و بر ساده دلی اصلاح طلبان لبخند می زنند. تحریمیان که اکنون با انتشار مانیفست دوم جمهوری خواهی به قلم اکبر گنجی خونی تازه در رگهایشان جاری شده است. نوشته ای مستدل و قوی که پایه های هر استدلالی را می لرزاند. (زمان انتشار آن بامداد اول خرداد بود و شک برانگیز است.)
با توجه به روند موجود چه پیش بینی می کنید؟ آیا خاتمی برای دفاع از حق مردم کاری می کند؟ یا همچنان به دنبال حل مسئله با شیخوخیت و بازی بزرگان خواهد بود؟ مطمئنم با توجه به قدرت نهادهای انتصابی، اپیزود های بعدی این کودتا را در عرصه رسانه با شدت فیلترینگ و تعطیلی چند روزنامه شاهد خواهیم بود.

* * *
الان متوجه شدم الپر و چند نفر دیگه از بچه های ستاد نسیم دکتر معین دیشب تصادف کردند. ظاهرا الپر بیشتر از بقیه آسیب دیده. امیدوارم حال همشون زودتر خوب بشه.

| هادی | 9:16 AM |

|




تبلیغات انتخاباتی

انسان علاقه مند است تا نظرگاه و دیدگاه هایش را تبلیغ کند و برای عقیده ای که هوادارش است حامی بیشتری جمع کند.این میلی است که در میثاق حقوق بشر هم تصریح شده است. این تبلیغ تنها شامل ایده های سیاسی و مذهبی یا اجتماعی نمی شود. در جزئی ترین شئون زندگی می توان نشانه های تبلیغ عقاید خود را دید. به عنوان مثال اگر از خرید یک دستگاه اتومبیل یا تلویزیون راضی باشیم و خدمت خوبی از آن دریافت کنیم، خریدنش را حتما به دوستان و آشنایان توصیه می کنیم. حس اعتمادی که شنونده نسبت به مبلغ دارد، باعث می شود تا آنچه گفته می شود را باور کند.(سیتمی شبیه به آنچه در بازاریابی های شبکه ای به کار برده می شود.) نوعی دیگری از این تبلیغ ساده همان وصف العیش، نصف العیش است که غیر مستقیم مبلغ دیدگاهی می تواند باشد.
انگیزه ای در انسان باعث می شود تا نظراتش را چه خرد و چه کلان بیان کند و دیگران را همراه خود سازد.
آنچه در سطور بالا گفته شد قطعا شامل سیر تصمیم گیری برا ی انتخابات هم می شود. هوادران کاندیدا های متفاوت با شیوه های رنگین تبلیغی سعی در جذب آرا مردم دارند. اما این کار ظرافتی خاص دارد که از تبلیغ برای یک محصول تجاری متفاوت است. اجازه دهید به صورت مصداقی این بحث را تشریح کنم. در نظر بگیرید کسی را که برای دکتر معین فعالیت تبلیغی می کند. آیا این فرد بهتر است در مواجهه با مردمی که قصد ندارند در انتخابات شرکت کنند(حدود نیمی از واجدین شرایط طبق نظر سنجی ها) صراحتا نظرش را بیان کند یا اینکه به صورت زمنی و با گفت و گوی مداوم و مستدل آنان را مجاب کند؟ تجربه شخصی چنین نشان می دهد که تبلیغ صریح به نفع یک کاندیدا در اکثر موارد باعث موضع گیری طرف مقابل علیه دیدگاه مبلغ می شود. مانند آنچه در سال 76 اتفاق افتاد. هجمه رسانه ای صریح حکومت باعث نشد تا کاندیدای مطلوب آنها انتخاب شود. پس در مقابل این قشر چه باید کرد. به عنوان یک راهکار، می توان در برخورد با این افراد خود را در ابتدا حامی عدم شرکت دانست، سپس نتایج پس از آن را بر شمرد به این طریق بر وجه سلبی و استراتژی ترس تاکید شده است و پس از آن به جنبه های ایجابی پرداخت و نقاط قوت و برنامه های دکتر معین را برشمرد.
تبلیغات آن هم از نوع انتخاباتیش ظرافت خاص و اهمیتی بسیار دارد که تبیین یک راهکار تبلیغی نیازمند حضور مداوم و مشاوره خبرگان این امردارد تا توان ساماندهی این مهم و آموزش آن به نیروهای زیر مجموعه را داشته باشند.

| هادی | 8:42 AM |

|




خبرنامه دانشگاه آزاد

وبلاگ خبرنامه ي دانشجويان دانشگاه آزاد را ديدم. حركت بسيار خوبي براي استيفاي حقوق دانشجويان اين دانشگاه است. اميدوارم حداقل بتوانيم در اين زمينه ظلم را از سرمان مرتفع كنيم.
مطلبي كه در مرود سياست هاي انتخاباتي دانشگاه آزاد نوشتم بي ارتباط نيست.


بسم الله الرحمن الرحيم


ملت شريف ايران!

جامعه ي دانشگاهي، به ويژه دانشگاهيان دانشگاه آزاد!


ما جمعي از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد، اينک که در آستانه ي انتخابات نهمين دوره ي رياست جمهوري قرار داريم، با توجه به نياز کشور به فکر جمعي براي تصميم گيري در اين وانفسا _ که برخي هنوز بين شرکت و عدم شرکت مردد هستند _ با نيت آگاهي بخشي به جامعه قدم به فعاليت گذاشته ايم.


بر آنيم تا در اين مقطع که مسوولان محترم دانشگاه آزاد به تبليغ تلويحي و نيمه آشکار براي کانديدايي خاص در دانشگاه مي پردازند _ همچنان که در سال 76 از فرد خاص ديگري حمايت مي کردند_ ، با الهام از تجربه ي اصلاح طلبي در 8 سال گذشته، از ابزارهاي کاملا مدني به بيان ديدگاه هاي خودمان درباره ي انتخابات و اوضاع سياسي کشور استفاده کنيم.


ما در درجه ي اول بر برگزاري انتخابات به صورت آزاد تاکيد داريم، هر چند که شرايط را نيز در نظر مي گيريم ولي قطعا براي شرکت در انتخابات بايد سلامت آن براي شرکت کنندگان احراز شده باشد وگرنه کاري لغو خواهد بود که تصميم عاقلي در برابر آن مشخص است. در اين زمنيه مسوولان نظارت بر صلاحيت کانديداها را به نزديکي با مردم فرا مي خوانيم تا فاصله ي آنها با ملت بيش از اين نشود.


مي توانيم و بنا داريم گروه گروه با جمع آوري طومار، صدور بيانيه با عنوان جمعي از دانشجويان، دعوت از همه ي کانديداها به ويژه کانديداهاي اصلاح طلب که تاکنون اجازه ي حضور آنها در دانشگاه آزاد داده نشده، به فعاليت گسترده بپردازيم تا نشان دهيم که اگر شرايط مهيا باشد ما هم دانشجوياني از همين مرز و بوم هستيم که برايمان سرنوشت انتخابات آتي اهميت دارد.


در اين راه از تمام رسانه ها از جمله روزنامه ها و خبرگزاري ها _ نه صدا و سيما که تاکنون امتحان خود را پس داده_ انتظار مي رود براي پرشورتر شدن انتخابات 27 خرداد، از به حرکت در آمدن نيمي از دانشجويان کشور که در دانشگاه آزاد تحصيل مي کنند استقبال کنند.


دلسوزان کشور، مسوولان و فعالان و گروه هاي سياسي و دانشجويي طيف هاي مختلف نيز براي فراهم شدن زمينه هاي فعاليت گسترده ي دانشجويان دانشگاه آزاد به عنوان نيرويي بالقوه براي تحرک چرخ هاي شور انتخابات نهم کمک کنند تا بلکه ما دانشجويان بتوانيم با اين انگيزه کمک هر چند کوچکي به آگاهانه تر شدن تصميم مردم عزيز ميهنمان کنيم.


با توجه به تجربه ي 8 سال گذشته که برخي از دوستان دانشجوي اصلاح طلب ما با تندروي و عدم سعه ي صدر حرکت خود را پيگيري کردند که متاسفانه نتيجه اي جز نااميدي و سرخوردگي آنها و ما نداشته، از همه ي دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد در سراسر کشور مي خواهيم با آرامش، متانت، صداقت، صبر و تعقل، به فعال شدن در زمينه ي آگاهي بخشي به جامعه در آستانه ي انتخابات آتي بپردازند و بيانيه ها، طومارها و برنامه هاي خود را براي اطلاع رساني به ديگر دانشگاهيان دانشگاه آزاد، به آدرس اي ميل AUnews84@yahoo.com ارسال کنند.


ضمنا نويسندگان اين بيانيه از اين پس بيانيه ها و اخبار خود و ديگر دانشگاهيان دانشگاه آزاد را در وبلاگ http://AUnews.blogfa.com قرار خواهد داد.


جمعي از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد


* * *
مجتبي باز هم در زندان است اما اين بار نه آن مجتبي. مجتبي لطفي در زندان است و بيمار هم هست.


| هادی | 4:53 PM |

|




من کجای جهان ایستاده ام؟*

صبح از خواب بیدار میشم.دست و صورت را می شورم با صابون خوش بوی خارجی(هرمارکی که دوست دارید). با خمیر دندان سیگنال و مسواک سنت حسنه نبوی را که تا حد وجوب تاکید شده ، انجام می دم. پنیر سفید خارجی (مثلا دانمارکی) و چای سیلان صبحانه من رو تشکیل می دهند.وقتی لیوان چای را سر می کشم با لقمه ای در دهان، نگاهی به کف لیوان می اندازم که نوشته شده (MADE IN FRANCE). بنا به عادت معهود کامپیوتر را روشن می کنم. اگر پولی دستم بود حتما این مانیتور(FLATRON) را عوض می کردم و یک (LCD) ال جی می خریدم. بعد از صدای گوش نواز مودم جنیوس به اینترنت وصل می شوم.راستی شنیده اید که هاستینگ خیلی از سایت های ایرانی در امریکاست؟
لباسم را می پوشم(دیگر نمی گویم که بیشتر لباس ها مارک خارجی دارند و اگر هم وطنی باشند خود را به کوچه علی چپ می زنند.) به دانشگاه می رم.تابلو های تبلیغاتی در مسیریک ساعته خانه تا دانشگاه مثل قارچ سبز می شوند و هر کدام تبلیغی دارند.تکنو کیت ، تکنو گاز، ال جی در محصولات مختلف و چند تای دیگر.
در کلاس درس از استاد محترم تقاضای معرفی منابع دارم که با سرانگشت تدبیر این مشکل را حل می فرمایند." رفرنس فارسی در این زمینه نداریم".
بین کلاس درس با دوستان جمع می شویم. صحبت از آخرین مدل های گوشی موبایل است.یکی سنگ سامسونگ را به سینه می زند، دیگری به ال جی پز می دهد و یکی هم زیر علم نوکیا سینه می زند.
سوار میاشین می شوم تا به خانه بروم.راننده از گران شدن میوه شاکی است بحث گرانی را به لوازم و قطعات ماشینش می رساند. از لاستیک بریجستونش راضی است ولی حسابی بالاش پول رفته است. ظاهرا گرانی بعد از عید ربطی به بنزین ندارد. موقع پیاده شدن هم صد تومان بیشتر از کرایه قبل از عید سلفیدم تا علت آن همه صغری کبری چیدن را بهتر درک کنم.
پای صحبت یکی از میانسال های فامیل می نشینم.با حسرت از دهه شصت نقل می کند برایمان. از باب مطایبه می گوید آن زمان بعضی ها چنان با صلابت مرگ بر امریکا می گفتند که بیا و ببین. مشت های گره کرده برخواسته از خشمی که از آستین اورکت های امریکایی بیرون می آمد و بر دهان جهانخوار می نشست.
در خانه صحبت خریدن یک یخچال جدید است. یخچال قبلی به لقاءالله پیوست.یکی می گوید بهتر است یخچال با مارک معروف خارجی بخرید. آن دیگری هم به سنت آنگلوساکسون می گوید"I am not rich to buy cheap things".بعد هم از ماجرای یخچالی می گوید که بعد از خرید به خانه اش که در طبقه سوم است می برد و متوجه می شود که این یخچال صفر کیلومتر خراب است . در این حین نگاهم به گل مصنوعی روی میز می افتد . خوب که برانداز می کنم می بینم در گوشه ای نوشته شده(MADE IN INDONASIA).
نگاهی به اطرافم می کنم. خود را در هجوم مارک ها و اسم هایی غریبه که آشنا می نمایانند می بینم.چقدر دچار کمبود MADE IN IRAN)) هستم.

*کلیه اسامی شرکت ها بدون نیت تبلیغ انتخاب شده و بنا به نظر خواننده قابل تغییر است.

| هادی | 8:54 AM |

|




کدام بازی برنده- برنده؟

ماراتن نهمین انتخابات ریاست جمهوری به حساس ترین نقاطش نزدیک می شود. آغاز زمان ثبت نام نامزدها و تردید های هاشمی به عنوان یکی از فاکتورهای تعیین کننده نتیجه انتخابات بر التهابش می افزاید.در این چند ماه شاهد موضع گیری هوادارن کاندیداهای متفاوت و تشکیل ستاد های انتخابات آنان در استان های دیگر با نام دفتر ارتباطات مردمی بوده ایم.اما برخی در این بین هنوز سکوت اختیار کرده اند.
روزنامه شرق که بسیاری آن را وابسته به کارگزاران می دانند، در سرمقاله دوشنبه خود که به قلم محمد قوچانی، سردبیر این مطبوعه نوشته شد، نکات جالبی در بر داشت.وی پس از تبیین اوضاع کنونی انتخابات در یکی از مهمترین خطوط آن نوشته اعلام کرد که به هاشمی رای نمی دهد(البته در صورت حضورش در انتخابات) ولی خود را متعلق به طیفی از سیاسیون می داند که از حضور هاشمی در انتخابات دفاع می کند. و در ادامه با تحلیل خود حضور هاشمی را در انتخابات به معنای آغاز بازی است که بازنده ندارد و به اصطلاح خود بازی برنده-برنده است.
در این جا ذکر چند نکته را لازم می دانم:
1- ایشان بازی را برنده – برنده اعلام کردند. مطمئنا این اعلام با توجه به هدفی بیان شده است که آن هدفی سلبی است. دست نیافتن اقتدارگرایان رادیکالی که شورای شهر دوم و مجلس هفتم را به دست آوردند. از این منظر، در صورت حضور هاشمی قطعا آنان شکست می خورند و حاکمیت یکدست نمی شود. اما آیا هدف واقعا نرسیدن عده ای به قدرت اجرایی است؟ اگر بخواهیم هدف را گسترش فرهنگ مردمسالاری و افزایش آستانه تحمل قدرت در برابر نقد شهروندان و ... قرار دهیم، آیا آن بازی باز هم برنده – برنده خواهد بود؟ بنا به اعتقاد شخص محمد قوچانی که قائل به نقد عملکرد رئیس جمهور سابق ایران است، گمان نمی کنم هاشمی اگر همان هاشمی باشد بازی را تبدیل به بازی برنده – برنده کند.حضور شخصی که پایه های فکری دموکراتیک و نقد پذیر دارد، تضمین بیشتری برا ی برد دارد.
2- و اما مطلب دیگر این که حضور هاشمی کدام بازی را به برد تبدیل می کند؟ همان بازی را که تعداد شرکت کنندگانش پهلو به پهلوی تماشاچیان می زند؟ معتقدم حضور هاشمی تاثیر چندانی در افزایش مشارکت مردمی ندارد و آرا وی ثابت است.به واقع حضور وی با توجه به این که تا کنون برنامه ها و تیم کاری اش را معرفی نکرده ذهنیت رای دهندگان به عملکرد هشت ساله وی ارجاع داده می شود، شوقی در آرا خاموش برای شرکت ایجاد نمی کند.

با نوشته قوچانی موافقم که با حضور هاشمی رسیدن رادیکال های انحصار گرا ناممکن می شود ولی این هدف با دیگر نامزدها جامه تحقق بر تن خواهد کرد.اگر حضور هاشمی باعث ریزش بخشی از آرا سنتی محافظه کاران می شود، از آن طرف بخشی از آرا سنتی اصلاح طلبان را هم جذب خود می کند.هم آنانی که از کارشکنی های مخالفان اصلاحات خسته شده، و اکنون به دنبال یک چهره مقتدر می گردند. قطعا این بازی برنده – برنده خواهد بود در صورتی که بتوان آرا خاموش را جذب کاندیدایی کرد که جهت گیری دموکراتیک داشته باشد.

* * *

نسیم- نسل سوم یاوران معین- الپر خیلی فعالیت میکنه برای دکتر معین. امیدوارم موفق بشه.

حبیب مطلبی در مورد هاشمی نوشته که توصیه می کنم بخونید و اگر انتقادی دارید حتما بهش بگین.

| هادی | 9:25 AM |

|




مجتبی سمیع نژاد را آزاد کنید.

این روزها ظاهرا حسابی گرد و حاکی در وبلاگستان دیده می شود. من هم از حرکت الپر حمایت می کنم.



| هادی | 12:44 PM |

|




فرصتی به نام نمایشگاه

اردیبهشت ماه برایم یاد آور خاطرات خوبی است که هر سال طعمش در کامم تکرار می شود. فصل سرسبزی و بالندگی کوهساران، فصلی که راه رفتن در پیاده رو های شهر که آکنده از عطر شکوفه های نوشکفته است، سرمستم می کند و تا جایی که می توانم نفس عمیق می کشم و ریه هایم را از این هوای مطبوع پرمی کنم.
اما اردیبهشت ماه فقط ماه رخ نمودن طبیعت نیست. فضای فرهنگی کشور هم به واسطه شروع به کار نمایشگاه کتاب شکفته می شود. سال هشتاد و چهار، هجدهمین دوره این نمایشگاه برگزار می شود. چند سالیست که حضور در این نمایشگاه جز وظایف و برنامه های اردیبهشت ماهم شده و الحمدالله تاریخ ثابت قابل برنامه ریزی هم دارد. دیدن کتاب های جدید، خریدن مقداری کتاب با توجه به بودجه و آشنا شدن با نویسندگان کتاب که این آخری به نظرم بسیار مهم است. زیرا هم خواننده می تواند نظرش را به نویسنده منتقل کند و از آن طرف نویسنده با ذائقه خواننده مستقیما آشنا شده و به نوعی شاید خستگی کار از تنش خارج شود و تشویقی باشد برای ادامه کار.
نمایشگاه مطبوعات هم که در کنار نمایشگاه کتاب برگزار می شود برای من ارزش کمتری ندارد. باز هم مصاحبت با نویسندگان و روزنامه نگاران تجربه جدیدی است که به تبادل اندیشه سیاسی اجتماعی بین دو سوی این رسانه ارتباطی کمک می کند. سال گذشته مهمترین بحث روزنامه نگاران، غرفه های مطبوعاتی و بازدیدکنندگان انتخابات مجلس هفتم و قضایای قبل و بعد آن بود. روزنامه های شرق و وقایع اتفاقیه شلوغ ترین غرفه ها را داشتند. و غرفه نشریات محافظه کار هم در صورت حضور یکی از شخصیت های سرشناس این جناح شلوغ می شد. سال گذشته به غرفه یالثارات هم سر زدم. گفت و گویشان با مردم بسیار شبیه به کسانی بود که تازه از دعوا برگشته اند. دفتر انتقادات و پیشنهاداتشان هم از فرط ناسزاهایی که نسیبشان شده بود و سانسوری که خود مسئولین آن غرفه اعمال می کردند، کاملا سیاه شده بود. جالب اینجاست که در شماره ای که هفته بعدش منتشر کردند، از پیام های محبت آمیز و حمایت های مردمی چنان تعریف می کردند که انگار هنوز منگی انتخابات مجلس هفتم از سرشان نپریده است. این همان نسبت با یکی از وسایل استحمام است که در نوشته قبلی توضیح دادم. امسال هم نمایشگاه مطبوعات با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری بسیار داغ خواهد بود. همان پارسال شمس الواعظین را در غرفه انجمن صنفی دیدم که در حالی که پیپ به دست داشت، از تحولاتی که خاتمی انجام داده دفاع می کرد.(جو آن زمان را در مورد برگزاری انتخابات مجلس هفتم که برخی آن را خط قرمز خاتمی می دانستند در نظر بیاورید.) جالبت تراین که می گفت در سال شصت و هشت نود نفر به هاشمی رفسنجانی نامه ای نوشتند و از وی انتقاد کردند و چه بلاهایی که سرشان نیامد. امروز ما می آییم نامه می نویسیم به رهبر که اگر سال پاسخ گویی است، از خودتان شروع کنید. این یعنی پیشرفت حرکت اصلاحی.(یک تیکه کیهانی: لازم به ذکر است ماشا الله شمس الواعظین از گردانندگان روزنامه های زنجیره ای خود امروز از حامیان رفسنجانی برای ریاست جمهوری آتی است.)
اما قسمت دردناک ماجرا. کتاب هایی که منتشر می شوند، با توجه به روزآمد بودنشان هزینه سنگینی را بر خواستارانش متحمل می کنند. حکایت ما و قیمت پشت جلد کتب نمایشگاهی همان مثل " دست ما کوتاه و خرما بر نخیل" است. البته ظاهرا امسال ده درصد تخفیف کتب داخلی شامل حالمان می شود. کتاب های خارجی هم که دیدنشان به قیمت بازرسی بدنی تمام می شود.
اما بازدید از نمایشگاه در روز جمعه زهری است که خداوند نصیب هیچ کافری نکند چه رسد به امت مسلمان. ظاهرا تمام رعایای بلد طهران برای تمدد اعصاب بر این خطه نازل می شوند.به قول ظریفی نمایشگاه، میعاد گاه عاشقان.(قبلا ها نماز جمعه بود که البته یک الله آخرش اضافه می شد.) همین کار ها را می کنند که وزیر فرهنگ مملکت از ترس شمشیر داموکلس تفحص ، سخنرانی افتتاحیه نمایشگاه هجدهم را به آما کتب اسلامی و دینی اختصاص می دهد.
این اتفاق که به حق بزرگترین رخداد فرهنگی متناوب در ایران است فرصتی است که نباید به سادگی از دستش داد. پایان بازدیدم از نمایشگاه کتاب و مطبوعات، همواره این حسرت را بریم داشت که ای کاش تداوم این ارتباط مستقیم بین خوانندگان و اهل قلم تحقق می یافت.

| هادی | 1:21 AM |

|




یک ارتباط جالب

این چند روز چیزی به ذهنم رسید که تصمیم گرفتم در وبلاگم مطرح کنم. شاید جالب هم باشد.
. خرداد هفتاد و شش را یادتان می آید؟ فردای روزی که خاتمی بیست ملیون رای آورد و خیلی از حامیان و مخالفان خاتمی مات و مبهوت جامعه پیش بینی ناپذیر ایران بودند. رسانه ملی هم شدیدا سعی در اثبات ملی بودنش داشت. کسانی که تا دیروز در تلویزیون چنان ح اصلح را از ته حلق ادا می کردند که همگان متوجه رجوع اصلح به صاحبش می شدند، باز آمدند و گفتند که کسانی که به خاتمی رای دادند به نظام رای دادند و تایید سیاست های نظام را داشتند. خلاصه حامیان خاتمی چنان سرمست بودند که کمتر توجه به این گفته ها می کردند.
انتخابات دومین شورای شهر تهران را به خاطر می آورید؟ همان که شورایی با حدود سه درصد انتخاب شد و شهردار را انتخاب کردند. فردای آن روز سیل تشکر ها از مردم بود که همیشه در صحنه حاضر بودند و با اکثریت قاطع سه درصدی مشتی بر دهان یاوه گویان کوفتند. قطعا شهردار منتخب این شورای مقتدر، جز صفت مردمی برازنده اش نبود.آنقدر که به خود جرئت می دهد و سایتش را مردمیار می نامد و حتی به این هم قناعت نکرده و به رئیس جمهوری که یک اقلیت بیست و دو ملیونی انتخابش کرده اند، می تازد.
حافظه تان یاری می دهد که مجلس هفتم را به یاد آورید؟ دو سال قبل با رد صلاحیت هشتاد نماینده مجلس ششم و حدود یک سوم نام نوشتگان برگزار شد و باز هم پز دادند که ما مردمی هستیم چون نفر آخر منتخب در مجلس ششم، این بار در مجلس هفتم با همان رای اول شد. آفتاب آمد دلیل آفتاب.
امروز پاسخ های یک کاندیدای مستاصل را خواندم که تلاش داشت بگوید من بی تقصیرم. به واقع چند نفر از کاندیدا های جناح راست، توان پاسخ گویی و یا رویارویی با واقعیت را دارند؟ فرمانده مقتدر نیروی انتظامی البته فرمانده سابق، در مقابل دانشجویان هم به میخ می زند هم به نعل. نه سیخ بسوزد نه کباب. حتما ادعای مردمی بودن شهردار و مجلس هفتم و خودش را هم دارد.
و اما خوشه چینی از این مجیز. برای راست بودن از جنس سیاسی و جناحی اش، باید پر رو بود. اگر از در بیرون انداختنت از پنجره وارد شوی. باید آنقدر جسارت داشت که سیخ ایستاد و در چشم مردم نگاه کرد و گفت: شما را نمی بینم. برای راست بودن باید نسبتی با یکی از سوغاتی های قزوین داشت که بسیار معروف است و به کار استحمام می آید.

* * *
بعد التحرير: شخصا مخالف نقد خاتمي نيستم بلكه آن را مفيد مي دانم و خود هم اين كار را انجام مي دهم. ولي آْنچه مغرضانه شهردار تهران مطرح كرده اولا حقيقت ندارد و ثانيا دامان خاتمي از اين دست اتهامات غير مردمي بودن و كاخ نشين بودن مبراست.
* * *
در هفته نامه چلچراغ مطلبي در مورد ميثاق جوانان با دكتر معين چاپ شده است كه گوشه صفحه تصوير متن آن با امضاي چند تن از جوانان آورده شده است. من كه نتوانستم نام اين جوانا را از سايت ها و روزنامه ها پيدا كنم ولي از روي تصوير به سختي خواندم و اينجا وارد مي كنم.
پدرام الوندي-امين بزرگيان-سميه توحيد لو-هادي حيدري-پرستو دوكوهكي-رضا شيرالي(ناخوانا)-محمد عاملي-حسين فراستخواه-حنيف مزروعي-خانم بابايي-محمدرضا جلايي پور-بهمن دارالشفايي-حسين رحماني-صالح صحابه-ميثم عنقايي-وحيد قبادي-علي معظمي-سعيد نورمحمدي-سرگه بارسقيان-علي پيرحسين لو-محبوبه حقيقي-حسين دباغ-علي رضا رئيسي-وحيد عابديني-غريقي-ياسر كراچيان-بابك مينا(ناخوانا)-باور نيك نژاد
از بين بيست و دو جوان حاضر در آن ليست تنها نام دو خانم قابل خواندن نبود. اما در بالاي نام امضا كنندگان نام و امضاي دكتر معين ديده مي شود البته با تاريخ هفت ارديبهشت هشتاد و چهار.
بعدا مفصلا در اين مورد مي نويسم

| هادی | 11:39 AM |

|




تعلیق

زندگی مراحل مختلفی دارد.از همان لحظه اول که متولد می شویم پا به صحنه بازی ناخواسته ای می گذاریم که بالاجبار تا انتهایش را باید طی کنیم. درست مانند یک بازی کامپیوتری که در پایان هر مرحله اگر پیروز باشی سربلند به مرحله بعد می روی حتی این بازی مانند همان بازی کامپیوتری رمز ها و میانبرهایی دارد که دست نایافتنی هم نیستند ولی شاید کمی ناجوانمردانه باشد و خالق بازی راضی به استفاده از آن نباشد.
این روزها که ترم آخر دانشگاه را پس از چهار سال تجربه می کنم باید اعتراف کنم که کمی مایوس شدم و می ترسم. وقتی دوستانی را که یک سال از من بزرگتر هستند، می بینم، می ترسم. آن ها که در برزخ سربازی گرفتار آمده اند. از طرفی فارغ التحصیل شده اند و آزمون ارشد را هم که امتحان داده اند و جوابش را هم نیاز به اعلام ندارد، از طرف دیگر تا کارت پایان خدمت در دست نداشته باشی شاغل شدن بسیار سخت است. نظام وظیفه هم که ظاهرا به خاطر کمبود بودجه از خدا خواسته تعویق می زند پشت تعویق. کسی که چهار سال درس خوانده و در اوج از دانشگاه بیرون آمده باید برود شب بیدار بماند و با اسلحه نگهبانی بدهد یا اینکه در فلان واحد انتظامی کار کند و خلاصه به لطایف الحیل آنچه آموخته تماما از مخ مبارک بپرد.اوج بد سلیقگی. مگر مملکت متخصص لازم ندارد تا پیشرفت کند؟ چرا یک مهندس عمران باید دو سال برای خدمت به کشورش دنبال معتاد و مفنگی بدود؟ شکر خدا پروژه عمرانی کم نداریم که از توان این نیروها استفاده شود و هم تجربه ای برای کار آینده این جوانان باشد.
این روزها با دیدن دوستانم با تمام وجود حس می کنم که واقعا بیکاری بد دردیست.بیست و خرده ای سال زندگی بدون ثمر که اگر هم ثمری داشته بالقوه که برای بالفعل شدنش توتیای پایان خدمت لازم است. بعد از هم که اصلا قابل برنامه ریزی نیست. مانند هندوانه ای که نمی دانی داخلش قرمز است یا سفید. آشفته بازار کار را هم که بهتر می دانید. راستی می بینید چه قدر ما سورپریز می شویم اینجا!!!
این مرحله از بازی ، دیدنش و مهمتر این که روزی خودم هم واردش می شوم خسته کننده و کمی ترسناک است. مانند همان گیم های کامپیوتری هم راه هایی برای دور زدن و رمزهای ساده سازی دارد که شایسته از ما بهتران است.

| هادی | 8:30 AM |

|




:لینک دوستان:


.:: تیتر آخرین اخبار ::.