|
مادایران (ماشین های اداری ایران)_ آقای محترم! این کاری که انجام میدی فایده ای نداره تازه با اهداف سازمان ضدیت هم داره._ ببین من می دونم تو چی میخوای بگی اما همین سازمان این رو از من می خواد. من هم مجبورم هر چی که سازمان میخواد رو براش انجام بدم. - درسته که شما پول میگیری تا خواسته های سازمان رو برآورده کنی، ولی خلاقیت و نوآوری چی میشه؟ - من حوصله این بحث ها رو ندارم. کاری رو انجام میدم که سازمان ازم میخواد. سازمان از من این رو میخواد. سازمان از من این رو میخواد. سازمان از من این رو میخواد... میزان اطلاعات من از علم مدیریت با دانسته هایم از نجوم برابر است، تقریبا چیزی نزدیک به صفر. اما این مدتی که به عنوان خدمت سربازی در حال گذرانش هستم با بخشی از مدیریت میانی سازمان در ارتباط نزدیک هستم و با همکارانی مرواده دارم که در طیف وسیعی هستند چه آن ها که از همسن و سال های خودم هستند و چه کسانی که من جای فرزند یا نوه آن ها هستم. شاید قبل از این دوره زیادی از بوروکراسی و کاغذ بازی شنیده بودم. این که تعیین تکلیف یک پرونده در این ماشین افراط گر کاغذ بازی تا حصول نتیجه سیکلی معیوب بی نتیجه دارد. اما این دیوانسالاری در ذات خود چیز بدی نیست بلکه برای نظم امور بسیار لازم است اما وقتی که کاغذ بازی خلاقیت را می کشد و به جای ابتکار می نشیند آن وقت است که باید یک جفت پاپوش فلزی به پا کرد و به دنبال کارت به این سو آن سو بروی. اما مشکل دیگر افتادن کار به دست کسانی است علاوه بر علاقه مندی مفرط به کاغذ بازی، دارای دیدی تنگ نظرانه و نگاهی سنتی هستند. کسانی که به جنبه فیزیکی بیشتر اهمیت می دهند و کار را در درشت و چشمگیر بودن آن می بینند نه درست بودن اش. این ها همان مدیرانی هستند که پابندهای سنگینی به پای کارکنانشان می آویزند تا چون برده ای باشند و یا بهتر اینکه ماشینی باشند که طبق یک فرمول مشخص یک کار معین رو انجام بدهند. خود این مدیران هم بیشترین کاربردشان این است که ماشین امضا باشند. به تبع این مناسبات دروغ گفتن در سیستمی اینچنین تبدیل کاری عادی و حتی فضیلتی تحسین برانگیز می شود. چرا که در صورت راستگویی یا متهم به کم کاری می شوید و یا اینکه مدیران بالادست پی به ناکارآمدی سازمان می برند. نمومه بارزش در این روزهای پایانی سال، گزارش عملکرد سالیانه است. گزارشی ساختگی که پر از ارقام و اعداد جعلی است. سعی می شود پر حجم و خوشگل و دلنواز و دلفریب باشد تا دیدگان و عقل مدیران مافوق با دیدنش فریب بخورد چرا که آن ها مردمی هستند و مثل خیلی از همین مردم عقلشان در چشمشان است. این آمار هم به همین صورت مانند یک تشکیلات درختی از پائین تا بالا جمع آوری و جمع بسته می شود و آمار نهایی توسط مسئول عالی رتبه مربوطه اعلام می شود و آن گاه است که جماعتی انگشت به دهان می مانند که اگر این آمار صحیح است پس چرا وضع به این صورت است. دم خروس یا قسم حضرت عباس! ته این مبحث را باز می گذارم تا خودم یا شما بعدا به آن چیزی اضافه کنیم. Labels: اجتماع | هادی | 6:40 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |