کـومـه [code:1]
[/code:1] [code:1][/code:1]

کـومـه

<وب نویسه هایی از فرهنگ, سیاست و اجتماع>

خانه    | پست خونه   |   | XML    |



حلقه ي مفقود

شال و کلاه می کنم . از خانه می زنم بیرون.سوز سرما تا استخوان می رسد .دست ها در جیب، در خیابان قدم می زنم.جلوی دکه روزنامه فروشی سرعت کم می شود.نیم نگاهی به تیتر ها و بعد هم با دادن پول همان رویی را برمی دارم.تا به خانه برسم دزدکی چند تایی از نوشته ها را سرسری می خوانم.
همه ما شاید با آنچه در بالا نوشتم آشنا باشیم.خریدن روزنامه یا مجله و هر نشریه ای تجربه ایست که حداقل یک بار آن را داشته ایم.اما چرا پول می دهیم ،هزینه می کنیم تا نشریه بخریم.حتما می گویید که از آخرین اخبار و وقایع مطلع بشویم ویا عامیانه تر اینکه بفهمیم در مملکت چه خبر است.اما آنچه روزنامه ها می نویسند چه قدر صحت دارد.به زبان ساده تر نشریات چه مقدار از وقایع و اتفاقات رخ داده در کشور و جهان را منتشر می کنند و از چه چیز هایی چشم می پوشانند و بی اعتنا از کنارشان رد می شوند؟ با این سوال دم دست ترین چیزی که به ذهن می رسد سانسور در رسانه های مکتوب است مخصوصا اگر رسانه ای منتقد باشند.مار گزیده هم از ریسمان سیاه سفید می ترسد و همین می شود آغاز خود سانسوری.
در این چند سال که با اینترنت مانوس بوده و با روزنامه و نشریات محشور بوده ام تفاوت زیادی در این دو حس کردم که فکر می کنم کسان دیگری هم این تمایز را درک کرده اند.فضای اینترنت فضایی جدا با دغدغه های متفاوت از فضای رسانه های مکتوب و یا هر رسانه دیگری است که رسالت اطلاع رسانی دارد.البته این منکر مشترکات بین این ها و تاثیرات متقابلی که این دو بر هم می گذارند نیست.اما اگر نیک بنگریم خواهیم دید کم هم نیستد جنجال هایی در فضای سایبر که تاثیری در فضای واقع ندارند.طوفان در دنیای مجازی گاهی اوقات حتی موجی ضعیف هم نمی تواند در دنیای واقعی ایجاد کند.این مسئله شاید از تعداد کاربران اینترنت در ایران سرچشمه بگیرد .اما نکته این است که مگر از این چند میلیون کاربر اینترنت چند در صد آن را جدی می گیرند و جز قرار و مدار های مجازی از آن استفاده می کنند.در مقابل کاربران جدی اینترنت ،روزنامه خوانان جدی هم داریم که با توجه به تیراژ مطبوعات ایران مشابه کاربران اینترنت می توان آنان را دسته بندی نمود.حال کدام یک از این دو در عرصه عمومی ایران قوی ترند.در وبلاگستان فارسی بارها تاکنون اعتراض شده ،تجمع مجازی صورت گرفته است شاهد این مدعا هم پتیشن های رنگارنگ با لیست های پر از امضا.و یا حرکت وبلاگ های فارسی با حمایت بیش از دویست وبلاگ در اعتراض به فیلتر سایت های خبری(دوشنبه، امروز می شویم)اما تاثیر کدام یک از این دو بیشتر است؟یک مثال از رسانه های مکتوب می زنم.روزنامه شرق مدتی قبل ضمیمه جمعه خود را به ماجرای واقعی فیلم ارتفاع پست و آن هواپیما ربا و خانواده اش اختصاص داد. شاید کل مطالب این روزنامه در این مورد کمتر از سه چهار صفحه باشد اما دیدیم که این حرکت شرق توانست جلوی اجرای حکم محکوم به اعدام را بگیرد.در حالت مشابه اگر این خواسته ها که صرفا مدنی و انسان دوستانه هستند و ارتباط چندانی با سیاست ندارند در فضای وبلاگستان مطرح و اجماع بین وبلاگ ها به وجود می آورد چه مقدار انتظار موفقیت از آن می رفت و آیا اصلا آیا می توانست رسانه های مکتوب را با خود همراه کند؟
مثالی دیگر می زنم.دستگیری وبلاگ نویسان(با فرض این که وبلاگ نویس بوده اند)در فضای وبلاگی سرو صدای زیادی به پا کرد.عده از آنان که تواب شدند نمایش اعترافشان از تلویزیون پخش شد و تمام ایران آن را دیدند.اما اکنون بعد از پی گیری های محمد علی ابطحی و دیگران، زوایای تاریک آن آشکار شد و بسیاری از توابین دیروز که تحت فشار بودند ،اکنون حرف خود را باز پس گرفتند،آیا مخاطبین تلویزیون از آنچه بعد از پخش آن اعتراف نامه رفته است اطلاع دارند.سهم رسانه های مکتوب که پز گردش آزاد اطلاعات در عین حفظ بقا را می دهند چیست؟شخصا وقتی از اتفاقات بعد از آن برای بعضی صحبت می کنم تنها چیزی که نصیبم می شود پند و موعظه است و این که سیاست پدر و مادر ندارد.
مورد دیگر غائله خلیج عربی بود که ابتدا از جامعه مجازی جوشید و به جامعه واقعی سرایت کرد.همبستگی و یگانگی محکمی که در دفاع از اسامی ملی به وجود آمد حکومت را هم به خود آورد و نه تنها رسانه های مکتوب، بلکه تلویزیون را هم با خود همراه و همگام کرد و نشنال جئوگرافی را از عملش منصرف کرد.
مخلص کلام این که حلقه واسط بین جامعه مجازی ایرانیان و جامعه واقعی آنان آیا وجود دارد و اگر بله این ارتباط تا چه اندازه موثر است؟و این که جامعه مجازی از همزاد واقعی اش اثر می پذیرد یا بالعکس و قدرت کدام بر دیگری می چربد؟

| هادی | 11:45 AM |

|




یک اتفاق جالبناک

اسم شهری که در آن درس می خوانم را در گوگل و تکنوراتی وارد کردم .برای فرار از علافی و اتلاف وقت سرگرمی خوبی می تونه باشه.چند تا از نتیجه ها رو باز می کنم .به یه وبلاگ جالب بر می خورم و دنبال اسم شهر می گردم.نویسنده وبلاگ در همون دانشگاهی که من درس خوندم تحصیل کرده و الان یک سالی میشه که فارغ التحصیل شده.فکر می کنید یکی از پست هاش درباره چی باشه.بله ایشون ماجرای اینکه چه طور از یکی از استاد های محترم که پروژه فولاد رو دارند نمره می گیرند اون هم با سفارش کسی که می خواست کاندیدای مجلس بشه و یک نمره نزدیک به بیست دشت می کنند.از اون جالبتر این که شما همین ترم که الان تموم شده و منتظر نمره های پایانیش هستید با همون استاد درشس داشتید.
وسوسه کننده نیست؟؟؟
* * *
آقای خبرنگار باز هم شروع به نوشتن کرد.وبلاگش رو ببینید.
یک خبر بد برای کسایی که تو کنکور کارشناسی ارشد و رشته های فنی شرکت کردند که می تونن ماشین حساب ببرن سرجلسه (البته یه وقت فکر نکنین این جوری میشه زبونم لال تقلب کرد)از این به بعد ماشین حساب بردن ممنوع.می تونین چرتکه ببرید.

| هادی | 6:45 PM |

|




ماه نامه جامعه نو

در یکی از روزها که روزنامه شرق را می خواندم در صفحه اول با تبلیغ ماه نامه ای به نام جامعه نو برخوردم.نمی دانم علاقه من به نشریات دوره ای غیر از روزنامه از کجا شروع می شد ولی اولین نشریه تئوریک و سیاسی که می خواندم ماهنامه آفتاب بود که البته توقیف شد.ماه نامه های دیگری هم بودند مانند چشم انداز ایران که لطف الله میثمی آن را منتشر می کند،نشریه نامه ،نشریه آئین ، ماه نامه گزارش و چند نشریه دیگر .مطالب ماهنامه ها نسبت به نوشته های روزنامه ها متندگار ترند و تحلیلی عمقی و مو شکافانه تر نسبت به وقایع دارند و حتی می توانند با خیالی آسوده یک موضوع واحد را از زوایای مختلف و با قلم های متفاوت مطرح کنند. جامعه نو را بعد از تبلیغات تقریبا گسترده ای که در شرق داشت و البته نام نویسندگانی که در آن قلم می زدند به سمت خود جذبم کرد و منتظر ماندم تا به شهر ما برسد اما دریغ که حدود دو ماه بعد رسید.اکنون هم این سطور را می نویسم تا برداشت خودم از این نشریه نوپا را مطرح کنم.
ماه نامه جامعه نو که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن فاطمه کمالی احمد سرایی است ، چند سال قبل هم منتشر می شد و بعد از مدتی دیگر چاپ نشد.این بار با ترکیبی جدید پا به عرصه مطبوعات کشور نهاد.کمالی احمد سرایی همسر عماد الدین باقی است که در دوران طلایی مطبوعات ایران و عرصه روزنامه نگاری هم پای دیگر روزنامه نگاران به تقویت پایه های یکی از ارکان دموکراسی پرداختند و تا جایی پیش رفت که حتی حضورش در روزنامه جمهوریت باعث به بن بست رسیدن این روزنامه شد.فاطمه صاحب یک موسسه انتشاراتی به نام انتشارات سرایی هم هست که ناشر کتاب های همسرش و بعضی از کتاب های آیت الله منتظری است و کتاب های دامادش محمد قوچانی را نیز منتشر می کند.اکنون در تار های یک مجموعه با روابط خانوادگی افتادیم.محمد قوچانی ،عماد باقی و فاطمه کمالی . روزنامه شرق ،ماه نامه جامعه نو و انتشارات سرایی مجموعه خوبی را تشکیل می دهند.شاید به همین خاطر باشد که بیشتر نویسندگان ماه نامه جامعه نو در شرق قلم می زنند و به همین خاطر با نثرشان آشنا هستیم.نویسندگانی مانند عماد باقی ،محمد قوچانی،حسن یوسفی اشکوری،حمیدرضا ابک،مهدی یزدانی خرم،دکتر حسین دهشیار،احمد قابل،مقصود فراستخواه و نوشته هایی از دیگران. حتی در صفحه بندی و پالایش تصاویر از آرش سلیمیان و بهنام موذن استفاده شده که این هردو در روزنامه شرق هم همین کار را انجام می دهند.شاید به همین علت باشد که در صفحه بندی جامعه نو مانند روزنامه شرق از خطئط مستقیم مشکی رنگ برای جدا سازی بین مطالب استفاده شده و استفاده مشابعه از میان تیتر هایی که درون متن قرار می گیرند. .تبلیغات داخل جلد نشریه یکی روزنامه شرق و دیگری انتشارات سرایی است.
این نشریه مطالب خود را به چهار بخش تقسیم کرده است.
1-اندیشه های تازه که به تفکرات جدید در عرصه های سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،هنری و فقهی می پردازد.
2-موضوع ماه: در این بخش هر ماه یک موضوع مورد بحث قرار می گیرد که این شماره به سکولاریسم گذشته است.مطالب این بخش توسط باقی،قابل ،یوسفی اشکوری،فراست خواه ،مهدی غنی ،محمد قوچانی و نویسندگان دیگر نوشته شده است.
3-کتابخانه:شاید یکی از بخش های بدیع در مطبوعات ایران باشد.قسمتی که در آن به کتاب های در دست چاپ و یا ترجمه نشده می پردازد و بخش هایی از آن ها را منتشر می کند. این بخش به معرفی رمان زبیبه و پادشاه نوشته صدام حسین،فلسفه رنسانس ترجمه سعید حنایی کاشانی،خاطرات کلینتون و نوشته در باب کتاب اشبح مارکس نوشته ژاک دریدا می پردازد.
3-آخرین بخش هم ادب و هنر است که از بخش های ادبی در مورد استاد فروزانفر،سینمایی ،نقد ادبی و بخشی از رمان تماما مخصوص نوشته عباس معروفی تشکیل شده است.
جامعه نو در شناسنامه خود نامی از سردبیر نبرده است و فقط رضا خجسته رحیمی را به عنوان مدیر اجرایی معرفی کرده است در حالی که در صفحه بعد یادداشت سردبیر به چشم می خورد.پس سردبیر تا اطلاع ثانوی در سایه است هر چند گفته می شود عمادالدین باقی عهده دار این مسئولیت است.
یکی از نکات جالب تمام رنگی بودن این ماهنامه و قیمت ارزان آن است.مجله ای هشتاد و چهار صفحه ای تمام رنگی به قیمت پانصد تومان.در حالیکه نشریاتی با کیفیتی پایین تر و با قیمتی بیشتر عرضه می شوند.در شناسنامه این مجله تنها آدرس و شماره تماس ذکر شده است و متاسفانه دارای هیچ آدرس پست الکترونیک و یا وب سایت نمی باشد.
در مجموع اگر شرق صحافی شده می خواهید جامعه نو را بخرید و اگر هم نمی خواهید باز هم بخرید چون مطالب آموزنده ای دارد و ضرر نمی کنید.شاید نویسندگان شرقی در فضای جامعه نو بتوانند از محدودیت های شرق رها شوند و کمی جسارت از خود نشان دهند از جنس همانی که در یادداشت سردبیر کمی به چشم می خورد.

| هادی | 11:01 AM |

|




تمام شد بالاخره

امتحان ها هم تمام شد.مثل شش ترم گذشته دانشگاه.زمان کنکور امتحان سه چهار ساعته کنکور برایم غولی بود .تصورش سخت بود که یک امتحان چهار ساعت طول بکشد.اما خب گفتم یک امتحان است و دیگر راحت.اما حالا در دانشگاه هر امتحان به اندازه کنکور طول می کشد.اگر در کنکور با میل و علاقه پاسخ نامه را دادم این بار بعد از امتحان درس هایی مثل بارگذاری ، فولاد، بتن و چند تایی دیگر بعد از چهار ساعت و اندی با اصرار مراقب و التماس ما که یک کمی بیشتر وقت بدهید برگه را می دهیم.و تازه از روی صندلی های بسیار راحت دانشگاه بلند می شیم و می فهمیم که مثلا یک پا خوابیده و یا گردن دیگر به این طرف خم نمی شه.
این نیز بگذرد

| هادی | 10:54 AM |

|




دیوانگی در اوج امتحانات

این روزها یک دیوانگی بزرگی کردم.همیشه موقع امتحان ها که می رسد من حسرت کتاب هایی را که نخواندم به دلم می ماند.این بار هم مثل دفعات قبل.ولی این تو بمیری دیگر از آن تو بمیری ها نبود.دل را به دریا زدم و در حالی که در کوران امتحانات بودم کتابی خریدم .آن هم چه کتابی .قلعه حیوانات نوشته جرج اورول.تعریفش را زیاد شنیده بودم.هر چند ترجمه ای که من خریدم چندان جالب نبود ولی با این حال این قدر جذاب بود که بی خیال امتحان فولاد (2) و بارگذاری بشوم و کتاب را دنبال کنم.تا الان هم حدود 100 صفحه از 130 صفحه را خواندم .فکر می کنم این کتاب فلوچارت کلی بیشتر انقلابات دنیا باشد که شاید در جزئیات با هم متفاوت باشند.این کتاب بر اساس انقلاب اکتبر روسیه نوشته شده است. فکر می کنم بهتر باشد که بعد از آن کمی هم از تاریخ انقلاب اکتبر بخوانم.راست می گفت یکی از دوستان که خود کتاب سیر مطالعات و کتاب های بعدی را مشخص می کند.
یک قسمتی وصف الحال این روز های ما بود.آنجا که ناپلئون (خوک پیشوا)از بیگناهان اعتراف می گرفت و آنها به گناه نکرده از ترس اقرار می کردند و در جا توسط سگ های ناپلئون اعدام انقلابی می شدند.یک جمله ماندگار از کتاب :همه با هم برابرند و بعضی ها برابرترند.

اطلاعات بیشتر در مورد این کتاب،زندگی نامه نویسنده و نظر خوانندگان را این جا بخوانید.البته به زبان انگلیسی است.

| هادی | 6:38 PM |

|




نامه سرگشاده جمعی از وبلاگ نویسان به قاضی مرتضوی


آقای مرتضوی دادستان تهراناقرارهاي اخير آقايان روزبه مير ابراهيمی و اميد معماريان در جلسه هيات
نظارت بر قانون اساسی که تنها بخشی از آن و آن هم به شکل سربسته از طريق
مشاور محترم رئيس جمهور جناب آقای ابطحی منتشر شد نشاندهنده تخلف آشکار
شما و ارگان زيرمجموعه شما در برخورد با متهمين بود. از آنجايی که
اينگونه برخورد ها در زير فشار گذاشتن متهمين و شکنجه آنها به قصد گرفتن
اعترافات دروغين در مجموعه دادستانی سابقه ديرين دارد و اين کار مخالف
اصول مصرح در قانون اساسی و اعلاميه جهانی حقوق بشر هست لذا ازديدگاه
ما شما در دادگاه افکار عمومی متهم به جنايت عليه بشريت هستيد.

آقای مرتضوی! شما بارها تبحر خود را در تهديد افراد به بازداشت و شکنجه
واعدام به قصد اعتراف گيری از آنها يا وادار نمودنشان به سکوت اثبات کرده
ايد. با کمال تاسف شواهد حاکی از احتمال تکرار اين رويه در مورد
روزبه مير ابراهيمی، اميد معماريان،فرشته قاضی است.

آقای مرتضوی! ما نويسندگان اين نامه هر چند که در بسياری از اصول دارای
عقايد و آرای متفاوتی هستيم ولی در جايی که بحث دفاع از شرافت و حرمت
انسان هاست همه هم رای و هم صدا بپا می خيزيم و سکوت نخواهيم کرد.

آقای مرتضوی! می دانيم که از قدرت و گستردگی نفوذ اينترنت در بين جوانان
به خوبی آگاهيد که اگر جز اين بود اکنون شاهد فيلترينگ گسترده و بی سابقه
آن نبوديم. پس به شما هشدار می دهيم که در صورت هر گونه تعرض به
روزبه مير ابراهيمی، اميد معماريان، فرشته قاضی، سيد محمدعلی ابطحی و يا
خانواده های شان، در يک اقدام هماهنگ وگسترده اعمال کاملا غيرقانونى و مستبدانه شما
را با روش های مختلف به گوش جهانيان خواهيم رساند


********************
این متن از وبلاگ ترزا برداشته شد.

| هادی | 7:00 PM |

|




کوتاه

این روزها سخت مشغول امتحان ها هستم.فرصت وب گردی نیست.ولی چند لینک میذارم تا بدونید اگه بودم در این زمینه می نوشتم
سایت پشت پرده سعی می کنه که افشاگری داشته باشه.یه دفترچه تلفن هم داره درست می کنه تا شماره تلفن مسئولین قضایی رو بذاره رو سایت
ابطحی .آخوند بلاگر هم که این روزها تو مایه های همون افشاگری پشت پرده است.کی خلع لباس میشه خدا می دونه
فیلترینگ جدید هم شروع شد .این مرتضوی آدم بشو نیست.
************************


این فرم ثبت نام دانشگاه آزاد رو هم ببینید.کار جالبیه.


| هادی | 5:59 PM |

|




:لینک دوستان:


.:: تیتر آخرین اخبار ::.