|
برآمد باد صبح و بوي نوروزدارد نفسهاي آخرش را ميزند. ساعاتي بيشتر به پايان حيات اين محتضر نمانده. او كه برود مانند همه رفتگان تنها چيزي كه از خود براي ما خواهد گذاشت خاطره است.سال 85 را مي گويم. باز هم مانند هميشه اين سنت كهنه كه همواره نو است تكرار مي شود. حسي مثل روز تولدم دارم. شايد از آن جا كه همه ما جزيي از طبيعتيم و چون طبيعت نو ميشود و ميشكفد، مادر زمين بيدار ميشود و هزار نشانه رستاخيزي ديگر. خاك مرده حيات مجدد مييابد و قباي سبز رنگ و رنگ رنگي به تن مي كند. سال كهنه ميشود اما خلاف ديگر چيزهاي كهنه خود ميرود و جايش را به جديدتر ميدهد.365 روز 24 ساعته كه لحظه هايش پر است از نشانه. در اين چند ساعت باقيمانده بايد به كارنامه امسالام نگاه كنم. هر چند دير هنگام است. سال جديد اما مانند هديهاي است كه به هر نفر ميدهند. بستهاي در بسته. امسال چه خواهد شد؟ سلامت، سعادت، سيادت، سُرور، سَروري، سبزي و سَرزندگي را سر سفره هاي هفت سينمان بچينيم و آرزو كنيم براي تك تك انسانها. نوروز 86 مبارك. با خنده گفت: ببين رود شاد را... انگار، آب دگرباره نوبر است! موج از ميان رود خروشان به طنز گفت: امروز خندههاى تو هم نوع ديگر است باد از ميان شاخه به نجوا اشاره كرد... اينان چه غافلند؟ فردا، سحر، بهار دل افروز، بَر دَر است! حسين اكبري بهاريههاي شاعران ايران نوروزنامه Labels: اجتماع | هادی | 10:52 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |