|
آیا یخ ها در حال ذوب شدند؟دیروز طبق عادت همیشگی، بعد از ظهر به سمت روزنامه فروشی رفتم تا روزنامه صبح را بخرم.ما شهرستانی ها روزنامه های صبح، ظهر به دستمان می رسد و روزنامه های عصر برایمان حکم دیروزنامه را دارد. شاید هم به همین علت بود که همان روزنامه عصر، صبحی شد.به دکه مطبوعاتی رسیدم. باز هم عادت بد ناخنک زدنم گل کرد و شروع کردم به خواندن تیتر های روزنامه ها و مجلات. بعد به جعفرآقا سلامی عرض کردم و گفتم یه اقبال می خوام. آقا جعفر هم گفت که آقا هادی ، تموم شد. فکر کردم شوخی می کنه ولی انگار جدی جدی تموم شده بود. جا خوردم .ازش پرسیدم چرا تموم شد. این روزنامه که تا چند وقت قبل برگشتی داشت. اونم به شوخی گفت با این تیترهای داغی که اقبال می زنه چیزی نمی مونه و چند ساعته تموم می شه. یک ماه قبل از مطبوعاتی کنار دانشگاه پرسیدم اقبال فروش داره؟ بنده خدا انگار با این سوال سوخته باشه گفت آقا همش برگشتی داره. بله اون شب من صفرالیدین، بدون اقبال رفتم خونه و البته فرصتی بود تا چند صفحه ای بیشتر کتاب بخونم.من این اتفاق رو نشانه خوبی می بینم. فکر می کنم یخ های بی انگیزگی در حال آب شدن هستند. البته شاید این استنتاج صحیح نباشد ولی به هر حال نشانه ای است که در جمع با نشانه های دیگر ، می توان از آن نتیجه ای گرفت. شخصا معتقد به تبلیغات مستقیم نیستم و اثر تبلیغ غیر مستقیم را بیشتر می دانم ولی در زمانی که یک کاندیدا و یا احزاب حامی اش از ساده ترین امکانات رسانه ای محرومند، نتیجه این می شود که تنها روزن رسانه ای ایشان، بیش از پنجاه درصد مطالبش سیاست داخلی باشد. البته شرایط انتخابات چنین چیزی را می طلبد چون جامعه برای تصمیم گیری نیاز به اطلاعات دارد و اگر اطلاعات نادرست داده شود، تصمیمی که در نهایت اتخاذ می شود هم صحیح نخواهد بود. نکته دیگر هم همان نیم تای بالای صفحه اول است که نقش مهمی در میخ کوب کردن و یا سست شدن پای عابرانی که از کنارش می گذرند را دارد.(جسارتا خدمت روزنامه نگاران وبلاگستان، این نظر یک خواننده عادی است و دیگر پا در کفش شما نمی کنم.)اما هفته قبل که در مورد اکبر گنجی مطلب داشتند و کاریکاتورش صفحه اول کار شده بود به حدی مطالب صفحه اول و دوم درباره زندان و زندانی بود که خودت را پشت میله ها می دیدی.روزنامه اقبال باید کیفیت چاپ تصاویر و عکس هایش را بالا ببرد. بعضی اوقات نگاه کردن به تصاویری که چهاررنگش روی هم کیپ نشده اند، سردرد می آورد و دو بینی ایجاد می کند. ظاهرا زیاد به خاکی زدم. برای من که چند ماهی است که انتخابات دغدغه ام هست این تغییرات مهم است. حتی این روزها گفت و گو بین دوستان در دانشگاه، در فروشگاه ها و مغازه ها، به انتخابات کشیده می شود حتی اگر نظری مخالف شرکت کردن داشته باشند. چون حداقل می شود با این جماعت حرف زد. آیا شما هم صدای ذوب شدن یخ ها را می شنوید؟ * * * به یاد اکبر گنجی، روزنامه نگاری که به ما درس پایداری می دهد، این وبلاگ نام خود را به نامش تغییر داد. | هادی | 9:15 AM | | کامنتی مفید با لینک اضافهنوشته قبلی ام با بازخورد های متفاوتی مواجه شد که نشان از این دارد که این موضوع جای بحث بسیار دارد. کامنت ها و نظرات متفاوتی نوشته شد که چند تای آن ها را می آورم.مهدی کاظمی از وبلاگ تحلیل روزانه اقتدار تركيب پيچيده اي است كه تنها يك عامل باعث و باني آن نيست. شخصيت فردي ، اقبال عمومي ، حمايت نخبگان و شرايط بين المللي عواملي هستند كه باعث ظهور افراد مقتدر در عرصه سياسي مي شوند. فكر مي كنم هاشمي از يك نگاه بخشي از ويژگي هاي شخصي يك فرد مقتدر را داشته باشند. هوش سياسي كافي ، داشتن ارتباط در سطح بين الملي عوامل مهمي در اقتدار مي باشد كه واجد آنها است. وي اما از دو خصيصه حمايت نخبگان و مشروعيت عمومي برخوردار نيست. اگر وي بتواند اين دو جنبه را هم كسب كند اين سخن كه وي رئيس جمهور مقتدري خواهد بود دور از اذهان نيست. در استراتژي تبليغاتي وي در حال حاضر هم روي گزينه نخبگان توجه ويژه اي داشته و تاكنون بخشي از اصلاح طلبان و جناح محافظه كار را تحت تاثير خود قرار داده است اما آيا مي تواند اين پروژه را با كسب آراي بالا تكميل كند؟ بايد ديد ومنتظر شد. اما در مورد انتقادات به هاشمي بايد گفت : 1- مشكل بزرگ هاشمي اعتماد بيش از حد به توانمندي هاي شخصي بود. وي اگر به حمايت نخبگان به صورت سيستماتيك تر مي انديشيد و عامل اقبال عمومي را بي اهميت نمي دانست هيچگاه بلايايي كه بر سر وزاء وي آمد پيش نمي آمد. هنوز هم كه هنوز است هاشمي از اين نظر تجربه اي كسب نكرده است. كارگزاران به عنوان شبكه سازمان يافته نخبگان ، هيچگاه نتوانسته است هدف فوق يعني ارتباط سيستماتيك با نخبگان را براي هاشمي بياورد. اين مساله باعث شده است اتكاء بيش از حدي به اطرافيان خود داشته باشد كه خود بطور مضاعف چهره او را مخدوش كرده است. 2- بلايايي كه سر هاشمي آمد دقيقا" شبيه وضعيت خاتمي در دوره دوم بود. لذا ، من نيز با انتقادات شما تا حدي موافق هستم وليكن اين اتفاقات براي هركس خواهد افتاد اگر به كسب و حفط حمايت نخبگان نينديشد و راي عمومي را ناچيز شمارد. اما تنها نكته مثبت كانديداتوري هاشمي اين است كه شايد او بخواهد اين حيثيت برباد رفته را جبران كند . در آنصورت هاشمي با صفات شخصي يك سياستمدار زيرك در صورت توانايي همراه كردن نخبگان و مردم ، مي تواند اقتدار از دست رفته را كسب كند. مي توان گفت هاشمي در حال حاضر مقتدر نيست اما امكان اينكه به نيروي موثر سيستم تبديل شود را دارد. چيزي كه خيلي از كانديداهاي فعلي حتي در صورت كسب راي بالا ندارند. مطلب حسین خداداد را هم بخوانید.البته در رد مطالب من * * * آن پنج شنبه ای که نوبخت، زاکانی و شکوری راد در برنامه خبری شبکه دو شرکت کردند و من تا آخرش را نگاه کردم، زاکانی با توپی پر متلک وار به شکوری راد می گفت که مدیریت شما تمام مسئولین رده پائین را هم عوض کرده و تحمل افراد خارج از حزب خود را ندارد. ظاهرا آقایان تحملشان خیلی کم بود. چون ثابت کردند که خودشان بدترند. بعد از اخراج مسیح علی نژاد، این بار پنجاه نفر از روزنامه نگاران همشهری را اخراج کردند.مشروح ماجرا را از وبلاگ جواد روح بخوانید. مهاجرانی ، یکی از اعضای کارگزاران از معین حمایت می کند. البته تلویحا. تهدیدات علیه هاشمی. ظاهرا آن جام زهری که ایشان فرمودند خیلی واقعی است. این هم دلیلی دیگر بر انشقاق راست. انصافا بهتر از این می شد لاریجانی را مسخره کرد؟ | هادی | 9:59 AM | | آیا هاشمی مقتدر است؟هر چه به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم این مورد موضوع گفت و گوهای بین مردم می شود . هر چند تا ذوب شدن یخ های بی تفاوتی راه زیادی مانده است. در بین صحبت های روزمره ای که می شود و یا حتی در فضای وبلاگ شهر به موردی برخوردم که نیاز به دقت دارد. شاید شما هم اخیرا با برخی تردید ها در نوشته های وبلاگ نویسان مواجه شده باشید.و اما اصل موضوع. در این مدت افرادی را دیده ام که در دوره های قبلی انتخابات از حامیان اصلاح طلبان بوده اند ولی در این دوره قصد دارند به هاشمی رای بدهند. البته شخصا بین هاشمی و حامیانش، اصلاح طلبان و اقتدار گرایان قائل به مرزبندی هستم. اما این دوستان اصلاح طلب که این دوره از یاران هاشمی شده اند از هشت سال کار شکنی علیه دولت خاتمی و بی اثر بودن رایشان مطمئن شده اند و در این دوره می خواهند به فردی رای بدهند که مقتدر باشد. شاه بیت این گروه از حامیان رفسنجانی این است که هم اوست تنها کسی که یارای مقاومت در برابر انحصار طلبان را دارد. علی الظاهر هم درست می گویند و بسیاری هم با شنیدن این استدلال پایشان در حمایت از کاندیدا های دیگر سست می شود. مانند این که فرضی از پیش تعیین شده است که هاشمی یگانه قدرتمند است و این فرض نیاز به تامل ندارد و هیچ بحثی در آن نیست. اما مهمترین سوال : آیا هاشمی رفسنجانی قدرتمند است؟ اگر پاسخ مثبت است این قدرت چه اندازه ای دارد؟ اگر به زمان پیش از انقلاب بازگردیم هاشمی یکی از روحانیونی بود که به این نهضت پیوست و از معدود کسانی بود که به همراه مجاهدین دست به مبارزه مسلحانه زد، در خانه های تیمی آنان زندگی می کرد و البته بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم از آن جدا شد.بعد از انقلاب هم در مصادر متفاوت قدرت حضور داشت.هشت سال رئیس جمهور بود تا لقب سردار سازندگی را گرفت. در زمان تشکیل خبرگان رهبری برای انتخاب رهبر جدید نقشی موثر داشت و دیگر خدماتی که برای جمهوری اسلامی انجام داد . مسلما کسی با چنین پیشینه ای نفوذ ویژه ای در حکومت دارد که قابل انکار نیست. اما آیا هاشمی تنها کسی است که از این نفوذ برخوردار است؟ افرادی با این سابقه درخشان در این نظام کم نیستند که فقط بتوان به هاشمی اشاره کرد.قطعا دیگرانی هم هستند که از نفوذ در حاکمیت برخوردارند و کمتر در منظر عمومند.اگر کمی بجوئید حتما یابنده خواهید بود. اما برای همگرایی در بحث می پذیرم که هاشمی قدرت دارد اما به چه میزان؟ بیائید کمی به گذشته بازگردیم.هاشمی هشت سال رئیس جمهور بود. در زمان ریاست او با مجالس متفاوتی همکاری داشت.مجلس چهارم و پنجم. اگر کمی بررسی کنید تفاوت کابیته های اول و دوم او را متوجه می شوید که او تحت فشار سه وزیر متعلق به تفکر چپ خط امامی آن روز را که امروزه با نام اصلاح طلب می شناند، از دست داد.خاتمی ، معین و عبدالله نوری از کابینه خارج شدند. هاشمی در توافقی نا نوشته با اقتدارگرایان آن روز یا همان راست سنتی ، تصفیه ای انجام داد که حتی تا پایین ترین لایه های دولت هم رسید و بسیاری از مدیران شهرستانی هم به نحوی از حکومت اخراج شدند. انتخابات مجلس هفتم را بیاد بیاورید. نامی که سریعا رد صلاحیت های گسترده را به ذهن متبادر می سازد.در این انتخابات ، بسیاری از هواداران و حتی اعضای حزب کارگزاران سازندگی که فرزند هاشمی اند در انتخابات نام نویسی کردند و باکی از رد صلاحیت نداشنتد زیرا شخص هاشمی که او را یکی از استوانه های نظام می دانستد، حامی ایشان بود. اما غلط بود آنچه می پنداشتند. هاشمی ، شخصی که امروز بر طبل اقتدار او کوفته می شود، نتوانست برای حواریونش از شورای نگهبان که روابطی نزدیک با او دارند، تایید صلاحیت بگیرد. این دو مورد را به عنوان مثال ذکر کردم تا تلنگری باشد برای یافتن موارد دیگر. استراتژی هاشمی در برابر نیروهای محافظه کار سنتی، به گواهی کارنامه اش، جز امتیاز دهی و عقب نشینی نبوده و البته حفظ ظواهر اقتدار در انظار عمومی. هر چند در مواردی هم با استفاده از لابی هایش توانسته در مقابلشان بایستد. دوستان اصلاح طلبی که امروز سنگ هاشمی را به واسطه اقتدارش بر سینه می زنند، فراموش نکنند اگر وی به واسطه اقتدارش و توهم کاریزماتیک بودن شخصیتش قصد اجرای قانون اساسی را دارد، به راحتی هم می تواند قانون را زیر پا بگذارد و کسی هم معترضش نشود. می گویند" شرف المکان بالمکین". ارزش مکان به کسی است که در آن جا نشسته است. آیا این دوستان معتقدند که رئیس جمهور باید از پیش شخصیت حقیقی مقتدری داشته باشد تا بتواند از قانون حمایت کند؟ در مورد اقتدار هاشمی در سطور بالا توضیح داده شد. اگر هاشمی در دوره قبل با امتیاز دهی توانست ریاست جمهوری اش را تثبیت کند با محافظه کاران سنتی سرو کار داشت. اما امروز محافظه کاران جوانی متولد شده اند که علنا در مجلس علیه هاشمی سخن می گویند. کسانی که به این سادگی کوتاه نمی آیند و در صورت انتخاب هاشمی به ریاست جمهوری باید شاهد عقب نشینی های بیش از پیش وی باشیم. بهتر است این دوستان کمی در مورد اقتدار فرد یا گروه کنند و بیشتر هم در زمینه منشا اقتدار بیاندیشند.آیا اقتداری که از صندوق های رای یک انتخابات آزاد بیرون می آید ارزشمند تر نیست؟ | هادی | 12:02 PM | | نوشتارهای انتخاباتی2-سیاست انتخاباتی دانشگاه آزادبا شنیدن نام دانشگاه، اولین تصویری که به ذهن متبادر می شود مکانی است جهت علم آموزی و گسترش دانش. مسلما مهمترین وظیفه دانشجو هم کسب علم و توسعه بنیه علمی خود به عنوان نیروی انسانی و سرمایه های اصلی کشور است.اما آیا دانشگاه تنها محل علم آموزی است. اگر کاربرد دانشگه در حد انتقال دانش از استاد و مربی به دانشجو باشد، چه تفاوتی می توان بین دانشگاه و دبیرستان قائل شد؟نمی توان دانشگاه را محدود به رابطه علمی کرد بلکه در آن نگاه انتقادی و اجتماعی به دانشجو آموخته می شود هر چند اگر واحدی مختص این مهارت ها ارائه نشود. در این باب سخن ها زیاد گفته شده و دیگر شاید ابهامی در فعالیت های سیاسی و اجتماعی داشجویان در کنار علم آموزی وجود نداشته باشد. اما روی سخن این نوشتار با دانشگاه آزاد اسلامی است که امروزه در کشورمان حتی بزرگتر از وزارت خانه آموزش عالی، رقیب خود در دولت است. دانشگاهی که در دورافتاده ترین نقاط کشور واحد تاسیس کرده و دانشجو جذب می کند. پذیرفته شدگان این دانشگاه هم با پرداخت هزینه هایی بعضا گزاف به کسب علم مشغولند. (بحث کیفیت آموزشی در این دانشگاه را به فرصتی دیگر موکول می کنم.)چنین تشکیلاتی با گستره بسیار قطعا یکی از پتانسیل های قوی در هر زمینه اجتماعی و سیاسی است و با توجه به قشر جوانی که این دانشگاه پوشش می دهد برای حکومت و احزاب وسوسه کننده خواهد بود. اما در عمل دانشجویان این دانشگاه فضایی متفاوت از دانشگاه های دیگر تجربه می کنند. نبود و یا کمبود تشکل های دانشجویی، فقدان نشریات دانشجویی مستقل، فضای رخوت آلود و کسل کننده فرهنگی و مشکلاتی دیگر که دانشجویانن با آن دست به گریبانند. در مورد تشکل های دانشجویی باید گفت که این دانشگاه تنها به تشکل هایی خاص مجوز فعالیت می دهدو تشکل های اصلاح طلب با محدودیت های فراوانی مواجه اند. در دانشگاه هایی که تشکلی سیاسی و یا اجتماعی در آن فعالیت ندارد، بسیج دانشجویی به عنوان نمایندگی یک نهاد نظامی در دانشگاه با ساپورت های ویژه از داخل و خارج دانشگاه به ترکتازی در عرصه فرهنگی و سیاسی می پردازد. اما انتخابات ریاست جمهوری از آن وقایعی است که یخ های رکود سیاسی در دانشگاه آزاد را آب می کند. اما باز هم مسئولین دانشگاه آزاد قصد پنهان نمودن خواست اصلی دانشجویان را دارند. نگاهی به دو دوره کاندیداتوری ریاست دانشگاه ، دکتر جاسبی خود شاهدی بر این مدعی است. نزدیک شدن به انتخابات و کاندیداتوری دکتر جاسبی، اگر برای ایشان آب نمی شود،برای بسیاری از دانشجویان نان می شود. ارائه تخفیف های فراوان شهریه، نادیده گرفتن دانشجویان با مشروطی بیش از حد مجاز و تسهیلات دیگری که خیالی خام بیش نبود.چه بسیار افرادی که از این گشاده دستی ها و حاتم بخشی ها استفاده کردند و به پشت سر خود نگاه نکردند. حتی در بعضی موارد بالاجبار رئیسان واحد ، مسئولیت ستاد انتخاباتی دکتر جاسبی را پذیرفتند. در مجموع روابط بسیار پیچیده کاری و انتخاباتی و برخی ملاحظات باعث می شد تا ستاد ایشان بسیار شلوغ به نظر برسد اما روز اعلام نتایج این بازی را جالب تر می کرد. این دوره هم ایشان کاندیداتوری خود را به نامزدی آقای هاشمی گره زده اند. شاید هاشمی نیاید تا حداقل از نمد انتخابات کلاهی برای دانشجویانی که جیب هایشان را در این دانشگاه خالی می کنند، ساخته شود. قطعا دانشجویان دانشگاه آزاد، با تمام محرومیت ها، نظری مستقل از مسولین دارند که برخاسته از نظر اکثریت مردم است و دانشگاه آزاد با آن سیستم بسته اش باز هم دانشگاه است و حداقل های یک دانشگاه را داراست. به عنوان یکی از دانشجویان این دانشگاه، معتقدم در ساز و کار تشکیلات دانشجویی می بایست هم آهنگی و همکاری بین دانشگاه های مختلف اعم از سراسری و آزاد ایجاد شود تا این سرمایه هدر نرود. هم آوایی نسل دانشجو بدون تبعیض قطعا باعث شکوفایی این نسل و آینده ای روشن برای مملکت خواهد شد. دانشگاه آزاد ، به ویژه مسئولانش با توجه به فرارسیدن فصل انتخابات ریاست جمهوری، می توانند با گفتمان دموکراتیک را در سطح این دانشگاه گسترش دهند و انتخاب دانشجو را ارج بنهند تا شاهد بالندگی بیشتر این دانشگاه باشیم. | هادی | 11:46 AM | | سید نیک آهنگ کوثرسید نیک آهنگ کوثر، همان کاریکاتوریست معروف که حالا در کانادا زندگی می کند در نشریات ایران طرح می زند؟؟در تمام صفحات نشریه زیر هیچ کاریکاتوری از نیک آهنک ندیدم. | هادی | 9:19 AM | | در طبیعت بیندیشیمدیروز جمعه به همراه خانواده به یکی از ییلاقات اطراف شهرمان رفتیم. هوای تازه و مطبوع بهاری تک تک سلول های بدن را شاداب می کرد. صدای رودخانه خروشان گوشنواز بودو درختان هم تازه از خواب، بیدار شده بودند.اما در بین این همه زیبایی نکته ای توجهم را به خودش جلب کرد. وقتی از دور ایستاده بودم و کوه مقابل را نگاه می کردم جز دامنه ای نتراشیده و نخراشیده که از انبوهی از درختان به ظاهر خشک و مرده تشکیل شده بودند، چیز دیگری نمی دیدم. اتفاقا هفته قبل هم به همین منطقه آمده بودم که در ظاهر با این هفته تفاوتی نداشت. اما وقتی کمی دقت می کردی و جلوتر می رفتی چیز دیگر مشاهده می کردی. چیزی شبیه به حرکت آب زیر کاه(همان مثل معروف آب زیر کاه که بار منفی دارد.) که در ظاهر به چشم نمی آید و ناگاه غافل گیرت می کند.به شاخه درخت که نزدیک شدم جوانه های تر و تازه و ظریفی را دیدم که از شدت لطافت تاب و تحمل دست انسان را هم نداشتند. چنان این جوانه ها زیاد بودند که می گفتی عجب انقلابی در حال وقوع است و ما بی توجه به آن از کنارش می گذریم.این انگیزه ای شد تا هفته بعد هم حتما به دیدن آن کوه به ظاهر آرام، که آرامشش از جنس قبل از طوفان می ماند بروم. شکی نیست که جبر طبیعت آن جوانه های لطیف را غالب می سازد. جنبشی که از بطن زمختی و ناهمواری بیرون می آید.هفته بعد و هفته ای بعد از آن آن دامنه کوه دیدنی خواهد بود.جوانه ای که از شدت لطافت طاقت دست خوردنی ندارد در کنار هم همانند قطره ای از دریا بر زمستان چیره می شوند.چه زیباست و این است راز جوانه ای تنها و قدرتی که در آن نهفته است. * * * نخواستم از این نوشته برداشتی ویژه و انحصاری کنم . البته بر اهل فن پوشیده نیست که این برداشت تعمیم پذیر است. برداشتی که شاید این روزها به آن نیازمندیم. | هادی | 5:47 PM | | در سوگ کارنامهماهنامه ادبی کارنامه توقیف شد.کارنامه یکی از مجلاتی بود که یک سالی می شد می خواندمش. اوایل وقتی در کیوسک مطبوعاتی می دیدمش تعجب می کردم چون لوگویی متفاوت داشت و کاغذی کاهی جلدش بود و وقتی خریدمش این تفاوت را هم در مطالب و هم در صفحه بندی جذاب و نوستالژیکش حس کردم. اولین بخشی هم از کارنامه می خواندم قسمت داستان بود.همان باعث جذب من به سمت داستان کوتاه شد و البته در نهایت هم زبان سرخ داستان سر سبز کارنامه را به باد داد.اگر این که داستان "خاطرات یک الهه الهام" نوشته لارا واپنیار که اسدالله امرایی ترجمه اش کرده باعث تعطیلی اش شده باشد، صحت داشته باشد قطعا به خاطر یک پاراگرافش بوده که از روابط دختر همسایه با پسری با دست های قرمز حکایت می کند، تعطیل شده است. البته تا آنجایی که من داستان های کارنامه را می خوانم از این نمونه در شماره های قبلی وجود داشته ولی نه به این عریانی. ولی تعطیلی کارنامه به خاطر یک پاراگراف واقعا ناراحت کننده است.ایکاش آن یک پاراگراف را حذف می کردند تا لااقل تمام مجله به باد نرود.قطعا سانسور پاراگرافی که خط قرمز کارنامه نبوده خللی در آن ایجاد نمی کرد.(جای محمد قوچانی خالی که در وصف تبلیغ مسلحانه و امیر پرویز پویان قلم فرسایی کند و مدح تبلیغ مصلحانه کند.) اقتدارگرایان نشان دادند که به نشریات سیاسی اکتفا نمی کنند.در یک جلسه سخنرانی مصباح یزدی که شرکت کرده بودم بسیار تاکید داشت که ابزار ورود لیبرالیسم و پوزیتیویسم اخلاقی در ایران از راه رمان می گذرد و این نکته را چندین بار تاکید کرد. شکی نیست که با توقیف کارنامه، تنها کارنامه قصابان مطبوعات سیاه تر می شود. * * * اقبالیون لطف کردند و پست تجربه اصلاح طلبی را چاپ کردند. یکی از کسانی که من و وبلاگم را می شناخت بعد از خواندنش چنان نصیحتم کرد که بیا و ببین. گفت که پسر تو هم از میان پیغمبرها جرجیس رو انتخاب کردی. دیگه به اونجا نزدیک نشو و کاری به کارش نداشته باش که جیز میشی. دوست عزیزم حبیب دستور داد تا وبلاگ کاوش خزر، که وبلاگ یک (NGO) هست رو معرفی کنم.پس لطفا به این وبلاگ سر بزنید. | هادی | 6:36 AM | | یک سوالآخرین نوشته ام به موضوع ولایت فقیه پایان یافت.در این پست کمی مختصر به آن خواهم پرداخت.زمانی که نشریات اصلاح طلب را مطالعه می کردم، در بعضی مصاحبه ها و یا مقالات به این نکته برمی خوردم که آنچه امروز از ولایت فقیه و یا نص صریح قانونی اش ولایت مطلقه فقیه برداشت می شود با نیت اصلی تدوین کنندگانش و تئوری پردازان آن متفاوت بوده است.(مصاحبه آیت الله منتظری با نشریه نامه) سن من کفاف نمی داد تا آن روزها را که به یاد بیاورم و تنها از راه خواندن کمی موضوع برایم شفاف تر می شد.نشریه نامه-یکی از نشریاتی که بسیار شجاعانه مطالب را منتشر می کند-مصاحبه ای با مصطفی تاجزاده داشت که او در پاسخ به سوالی در مورد ولایت فقیه مطالبی را مطرح کرد که برایم تازگی داشت.به همین خاطر آن مطلب را در ادامه می آورم. نامه: در بحث تحول ساختار قدرت، ظاهراً پارادوکسی به نظر می رسد و آن تفسيري است كه از عنوان هاي جمهوری و اسلامی ارايه مي شود. در ابتدای انقلاب و در دوران جنگ، نیروهای محافظه کار به شدت با ولایت مطلقه فقیه مشکل داشتند و اين نظريه را نقد می کردند. سپس به طور ناگهانی جاها عوض شد و تفسیرهای دیگری از سوی آنان ارایه شد. تغییر شعارهای جناح راست تا چه اندازه با تحولات درونی ساختار قدرت مرتبط بود؟ تاج زاده: تفسير رسمي امروز از ولایت مطلقه فقیه به هیچ وجه آن چیزی نیست که امام مطرح کرد. در واقع نوعی قلب ماهیت صورت گرفته است. این قلب ماهیت اجازه می دهد که مخالفان سرسخت ولایت مطلقه فقیه در زمان امام، امروز طرفداران سرسخت اين تفسير از ولایت مطلقه فقیه باشند. امام هنگامی بر ولایت مطلقه فقیه تأکید کرد که بسیاری از لوایح و طرح ها با احکام اولیه شرع مطابقت نداشت. ايشان گفتند كه خود حکومت از احکام اولیه اسلام است و به اين ترتيب نظريه اجتهادي جدیدی را مطرح کردند. بنابراین نظريه، حكومت می توانست سایر احکام فقهي را تحت الشعاع قرار دهد و گشایشی در بسیاری از کارها به وجود آورد. اصلاً امام مجمع تشخیص مصلحت را بر این اساس تشکیل داد که در امر حكومت، مصلحت برفراز فقه حرف می زند. امام مجمعی را انتخاب کرد که در صورت رد مصوبه ای از سوی شورای نگهبان، اگر مجمع آن مصوبه را به مصلحت کشور بداند، تبدیل به قانون و اجرا شود. به همین جهت، وقتی امام سخن از تشخیص مصلحت و سپس ولایت مطلقه فقیه به میان آورد، جناح سنتی به شدت ناراحت شد و از امام فاصله گرفت. من حتی فقیهی را می شناسم که آن وقت ها عضو شورای نگهبان بود ولی به خاطر ماده مربوط به تشکیل مجمع تشخیص مصلحت، حاضر نشد به متمم قانون اساسی رأی دهد. این بزرگواران فکر می کردند بدعتی در دین صورت گرفته است و مجمع تشخيص را اسلامی نمی دانستند. اتفاقاً این وقايع در همان دوره ای است که امام نوشتند که ما باید در چارچوب قانون اساسی عمل کنیم. این به معنای آن بود که ولایت مطلقه در مقابل قانون اساسی قرار ندارد و این گونه نیست که رهبر در هر موردی به دلخواه خود رفتار کند. چون اگر این گونه باشد که دیگر به قانون اساسی نيازي نداريم و در آن صورت هرچه رهبری بگوید، مردم باید بپذیرند. بنابراین، مفهوم ولایت مطلقه در مقابل احکام اولیه فقهي مطرح بود. اتفاقی که افتاد این بود كه راست مبانی خود را عوض نکرد، بلکه موضوع را واژگونه كرد؛ یعنی ولایت مطلقه را جایگزین قانون اساسی کرد. حرف آن ها اين شد که همه باید بر اساس ولايت مطلقه فقيه کار بکنیم و قانون اساسی مهم نیست. به عبارت ديگر، آن ها ولایت مطلقه را در مقابل قانون می گذارند. به همین جهت، از نظر ما از درون این تفسير یک نوع دیکتاتوری بیرون می آید، ولي از نظریه امام دیکتاتوری استخراج نمی شد و به این معنا نبود که شخص ولی فقیه بتواند خلاف قانون رفتار كند. اما گرایش راست در شرایط فعلی، چنین تفسیری ارایه مي دهد، چون می خواهند زیر آب قانون را بزنند. علت آن هم این است كه با وجود این قانون اساسی، با هر تفسيري انتخابات آزاد و حقوق شهروندی و آزادی بیان از آن بيرون می آید، اما با آن تفسیر خواهند گفت که ولی فقیه به مصلحت نمی داند، پس احزاب باید منحل شوند یا انتخابات آزاد بر گزار نشود. انتقاد ما به این تفسیر و نه به اصل موضوع، این است که ولایت مطلقه در مقابل رأی مردم و در برابر خواست ملت نیست، بلکه مربوط به مواردی است که مصلحت جمهوری اسلامی چیزی را اقتضا كند كه ممکن است ظاهر احکام شرعی بر خلاف آن باشد. | هادی | 8:52 AM | | نوشتارهای انتخاباتی1-تجربه اصلاح طلبیاین روز ها اصلاح طلبان هشتمین سال بودن در دولت را تجربه می کنند. این نخستین تجربه آنان پس از جنگ تحمیلی بود و بازگشت به قدرت ایشان با اقبال مردم مواجه شد. مهمترین و ارزشمند ترین دستاورد از نظر نگارنده برای این طیف از نیروهای سیاسی تجربه ای بود که کسب شد. اگر مهمترین اقدام رئیس جمهور خاتمی را ارائه لوایح دوگانه اختیارات ریاست جمهوری و قانون انتخابات بدانیم، این حرکت جز با آن تجربه به دست نیامد و حاصل به بن بست رسیدن ها در طی سال های اصلاحات بود.در این نوشتار به یکی از این تجربیات خواهم پرداخت.برای تصویر کردن چینش قوا طبق قانون اساسی مثالی می آورم تا سهل الوصول تر باشد. مثلثی را در نظر بگیرید که هر ضلع از آن یک قوه را تشکیل داده است.به ترتیب قضائیه، مقننه و مجریه.از این مثلث، دو ضلعش با رای مستقیم مردم انتخاب و دیگری انتصابی است. اگر بنا به تقسیم بندی نیرو های سیاسی باشد هرگز قوه قضائیه در ردیف نیروهای اصلاح طلب محسوب نمی شود. این رویایی برا ی اصلاح طلبان است که دوران مدیریت فردی همچون آیت الله موسوی اردبیلی را بر این قوه تجربه کنند. پس این ضلع نیاز به حساب و کتاب ندارد و تکلیفش مشخص است. ضلع دیگر دولت است که هشتمین سال اصلاح طلبی را تجربه می کند.و اما قوه انتخابی دیگر مجلس است که در این هشت سال اصلاح طلبی رنگ های متفاوتی بر خود دیده است. در واقع دولت خاتمی با سه نوع مجلس روبرو بود. نخست مجلس پنجم. مجلسی که نیروهای راست سنتی بر آن تسلط داشتند و البته یک اقلیت قوی خط امامی و کارگزارانی هم حضور داشت. یادمان باشد که نخستین کابینه خاتمی تماما از همین مجلس رای اعتماد گرفت وشروع به کار کرد. مجلس دوم در فضای پس از دوم خرداد تشکیل شد تا همراه خاتمی باشد.نیروهای اصلاح طلب اکثریتی داشتند که حتی قدرت آبستراکسیون را از مخالفان می ستاند. مجلس هفتم هم با تمام اما و اگر هایش تشکیل شد تا دولت خاتمی سومین مجلس را در عمر خود تجربه کند. مجلسی با حضور چهره های جدید محافظه کار و تابلویی به نام آبادگران.اگر محافظه کاران مجلس پنجم تماما به کابینه خاتمی رای اعتماد دادند، نومحافظه کاران مجلس هفتم نشین استیضاح و عدم رای اعتماد و یا رای شکننده را در کارنامه فعلی خود دارند. دغدغه اصلاحات همان طور که بارها ذکر شده اجرای قانون اساسی با قرائتی دموکراتیک از آن است.هنوز هم مهمترین دغدغه اجرای قانون است. اما نکته ای دیگر در میان است در این چند سال تجربه اصلاحات بیشتر رخ نمود. ولایت فقیه یکی از مهمترین اصول قانون اساسی است و ولی فقیه نخستین شخص مملکت و اختیارات این مقام هم در اصل یکصد و دهم قانون اساسی ذکر شده است. ابهامی که در این بین به وجود آمده این است که اصل صد و دهم بنا به ادعای محافظه کاران کف اختیارت ولی فقیه است. سوال اینجاست که ولی فقیه در چارچوب قانون می گنجد یا بالعکس.آیا نکاتی که در جلسات هفتگی با رئیس جمهورمطرح می شود مصداق حکم حکومتی است ؟منظور از ولایت مطلقه فقیه که در سال شصت و هشت به آن اضافه شد دقیقا چیست ؟ یادم می آید آقای خاتمی در تبلیغات انتخاباتی در اولین دوره ریاست جمهوری در پاسخ به سوالی ولایت فقیه را تا سقف قانون اساسی پذیرفتند. مسئله دیگر نوع مناسبات بین رئیس جمهور و ولی فقیه است. آیا این نسبت مرید و مرادی است و یا تعریف شده در قانون. این سوالیست که مشخص شدن جواب کاندیداهای ریاست جمهوری نسبت به آن تاثیر به سزایی در رای مردم دارد. البته جوابی که بعد از انتخاب شدن به همان عمل کنند. | هادی | 9:17 AM | | تصمیم جدیددر مدتی که وبلاگ می نویسم همواره سعی کردم تا نوشته هایی متنوع و از موضوعاتی مختلف را پوشش دهم تا هم فکرم آزاد تر باشد و هم خواننده این وبلاگ را تک بعدی نمی داند.چه بسیار موضوعاتی که به همین خاطر در ذهنم خاک خوردند و بایگانی و در نهایت هم دچار نسیان شدند. البته معترفم که بیشترشان از جنس دغدغه های سیاسی بودند که شخصا آن را جدا از موضوعات دیگر که گریبانگیرمان است. شاید هم سفارش دوستان بی تاثیر نبود که سعی کن کمتر سیاسی بنویسی. این خودسانسوری که دچارش شدم سخت آزارم می داد. در کنارش هم تلاش در پنهان کردن هویت حقیقی که البته مانند آبی که در بشکه باشد و بشکه هم نشتی داشته باشد ، باز هم تا قسمتی به لطف دوستان لو رفت.اما از امروز تصمیم گرفتم این زنجیر را از پایم بردارم تا دست هایم بدون دغدغه روی کیبورد بلغزد و راحت تر بنویسم. دیگر برایم مهم نیست که چند نوشته پشت سر هم سیاسی باشد یا طنز باشد یا هر چیز دیگر. در نوشته های بعدی هم به علت نزدیک تر شدن به مهمترین اتفاق سیاسی سال، بیشتر به آن خواهم پرداخت. | هادی | 8:44 PM | | توهم تعاملحکایتی است در منطقه ما که امروز می خواهم آن را بگویم. البته چندان بلند نیست. مضمونش ماجرای دیوانه ای است که می خواهند او را نصیحت کنند و از او بخواهند که یک سری کارها را که به جامعه آسیب می رساند انجام ندهد. فی المثل گفتند که در جنگل آتش روشن نکن. آن دیوانه هم آب پاکی را روی دستشان ریخت و در پاسخ گفت:" خوب شد یادم آوردید. " این مثل را داشته باشید تا به موضوع دیگری بپردازیم.دیروز اخراج خبرنگار پارلمانی ایلنا و روزنامه همبستگی انعکاس زیادی در روزنامه ها و به ویژه سایت های اینترنتی یافته بود. الان هم که این نوشته را می خوانید اظهار نظرها ادامه دارد. معصومه(مسیح)علی نژاد در اولین روز کاری مجلس به درخواست هشتاد نماینده از مجلس اخراج شد.مجلس هفتمی که با هزار اما و اگر، با دوپینگ نظارت استصوابی و یک رای حداقلی تشکیل شد، کانه خودزنی بکند آینه های ارتباطی خود را می شکند و یا کدر می کند تا همان حداقلی که در انتخابات به اینان رای دادند را پشیمان کند. مجلسی که صدای پای نظامی و نظامی گری در آن به گوش می رسد حتی خود را در مقابل از بین بردن امنیت شغلی خبرنگاران مسئول و پاسخ گو نمی داند چرا که ارتش چرا ندارد. همه باید فرمانبردار و اطاعت پذیر باشند. راهیافته های مجلس هفتم اما حکایت همان مجنونانی هستند که نه تنها ابرو را نمی توانند درست کنند بلکه چشم را هم ناقص می کنند. قصدشان تعامل با دولت بود، شد آنچه نتیجه اش را دیدید. اقتصاد را هدف قرار دادند شد آنچه که می بینیم و البته خواهیم دید چون این هنوز از نتایج سحر است. با رسانه ها قصد تعامل داشتند که این وضع به وجود آمد. به همین خاطر از این راهیافته های عزیز می خواهم تا کمی هم با سپاه، بسیج، کمیته امداد، نهاد های موازی، بنیاد های قارچ گونه، خیریه های پوششی و .....هم تعامل آن هم از نوع سازنده اش برقرار کنند تا مردم نفسی بکشند. | هادی | 9:15 AM | | پایان تعطیلاترسیدن سال نو فرصتی است برای دیدن قوم و خویش هایی که در طول یازده ماه دیگر سال شاید اگر کاری نداشته باشیم هرگز یادی از آن ها نکنیم.دیگر مشغله زندگی به قدری زیاد شده و جامعه رو به ماشینی شدن می رود که بهترین بهانه ها برای بهانه گیران به دست می دهد.ظاهرا هزینه این که کمی به خودمان بیائیم بالاست. حتما باید دو هفته به نام عید تعطیل باشد تا به کارهایمان برسیم.* * * امروز سیزده به در است یا همان روزی که این چند ساله یه جوری با آن کنار آمدند با نام روز طبیعت. از سنت های قدیم ایران باستان که فلسفه زیبایی هم دارد. شاید همه ما تا نام سیزده را می شنویم به یاد نحسی آن می افتیم ولی در واقع این باور مربوط به عقایدی است که بعد از اسلام وارد ایران شده و سیزده در فرهنگ فارسی نحوستی ندارد. در این روز آرش کماندار معروف ایرانی با پرتاب تیری مرز ایران را مشخص کرد. البته علت های دیگری هم دارد که سعی می کنم لینکش را پیدا کنم و بگذارم.(مقاله سیزده نوروز منهای اکاذیب به اضافه حقیقت نوسته استاد محمد بقایی از ماهنامه توقیف شده آفتاب) از رسوم این روز هم سبزه گره زدن که بیشتر به جوان های دم بخت توصیه می کنند چون آن هم نماد دو شاخه ریواس است که به دور هم مانند دو انسان پیچیده اند. سیزده بدر پیان خوبی برای تعطیلات نوروزی و شروع سال جدید است. از فردا باز هم درس و دانشگاه و کار و پروژه و هزارتای دیگر که امیدوارم هرچند نامشان مانند همان پارسالی هاست ولی بهتر از سال قبل باشند. | هادی | 8:46 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |