کـومـه [code:1]
[/code:1] [code:1][/code:1]

کـومـه

<وب نویسه هایی از فرهنگ, سیاست و اجتماع>

خانه    | پست خونه   |   | XML    |



کودتاچی دیروز، بازیگر امروز

نقل از الپر:روزهای بحرانی پس از ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ بود. شهر رنگ و بوي نظامي به خود گرفته بود. همه از چيزي مي‌ترسيدند كه نمي‌دانستند چيست. شايد بعدها كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نسبت به يك توطئه كودتا هشدار داد، همه ريشه ماجرا را فهميدند. ريشه به نامه‌اي بازمي‌گشت كه تعدادي از فرماندهان سپاه براي رئيس‌جمهور نوشته بودند، و شايد اگر هوشياري آقاي خاتمي نبود، آنها مي‌توانستند سران نظام را نيز نسبت به اين عمل توجيه كنند. اما اين اتفاق نيفتاد، و آن نامه چون لكه ننگي بر دامن امضاكنندگان آن ماند.

«محمدباقر قاليباف» نام يكي از امضاكنندگان آن نامه است. او امروز با شعار زندگي بهتر آمده است، و تنها براي لباس‌هايي كه مي‌پوشد، چندين ميليون تومان خرج كرده است. ريش خود را اصلاح مي‌كند و چهره اصلاح طلب به خود گرفته است. چنان حرفه‌اي جلوي دوربين مي‌رود كه گويي سالها بازيگر بوده است. آنقدر براي طراحي پوسترهاي خود خرج كرده است كه شركت‌هاي تبليغاتي انگشت به دهان گرفته‌اند. تنها در شهر تهران، هزاران عدد از بيل‌بوردهاي حاوي عكس و نام او نصب شده است. وزارت كشور تاكنون سه بار عليه اين كار غيرقانوني بيانيه داده است، اما حتي يك بار هم جرأت نكرده مأموران خود را براي برداشتن اين بيل‌بوردهاي خياباني بفرستد. آنها خوب مي‌دانند كه با چه كساني طرف هستند.

پريروز جلوي يكي از ستادهاي هاشمي، يك ماشين حاوي تجهيزات استراق سمع توقيف شد. همان تحقيقات اوليه نشان داد كه اين ماشين متعلق به كدام ارگان است: اطلاعات ناجا. دست‌كم در اطراف دو ساختمان ستاد دكترمعين نيز تجهيزات شنود به طرز آشكاري ديده شده است. مأموران نيروي انتظامي در هيچيك از برنامه‌هاي انتخاباتي، ابايي از جانبداري به نفع فرمانده سابقشان و عليه ديگر كانديداها ندارند. سردار طلايي كه ميانه‌روترين فرد زيردست سردار بود، يك روز قبل از برگزاري برنامه پاسداشت آزادي به برگزار كنندگان پيغام داد كه ما امنيت برنامه را تأمين نمي‌كنيم. اين در حالي بود كه مجوز رسمي وزارت كشور پشتوانه اين برنامه بود. طلايي تا جايي پيش رفت كه حتي نيروهاي انتظامي مستقر در ميدان آزادي را نيز از منطقه فراخواند، در حالي كه نه تنها هيچ تهديد جدي نسبت به برهم زدن برنامه وجود نداشت، بلكه حضور گروههاي فشار در منطقه نيز در كمترين حد ممكن بود؛ شايد تنها در حد نمايندگان، ناظران و فيلمبرداران نهادهاي رسمي و غيررسمي امنيتي!

سردار مي‌خندد، از زندگي خوب براي هر ايراني مي‌گويد. ظاهرا ايراني‌ها خوب‌ترين لحظات زندگي خود را در كلانتري‌ها مي‌گذرانند. سردار عكس چند جوان ورزش‌دوست را روي تبليغات خود انداخته كه صورتهاي خود را رنگ كرده‌اند، انگار نه انگار كه تا چندي پيش مأموران او همين جوانان را بعد از هر بازي فوتبال به زير مشت و لگد مي‌گرفتند. سردار قهقهه مي‌زند، يادش رفته همين دو سه ساله گذشته را كه دهها نويسنده و روزنامه‌تگار و سينماگر و وبلاگ‌نويس به اداره اماكن تحت فرمان او احضار و بازجويي شدند. نيروهاي اداره اماكن او بيكار نيستند، قطع شدن موبايل‌هاي ستاد استان تهران دكتر معين ثمره تلاش‌هاي ايشان است!

سردار حتي يك نفر از اعضاي واقعي ستاد خود را هم معرفي نكرده است. او حتي تاكنون يكي از مشاورانش را هم نام نبرده است. طبيعي است؛ آنها اكثرا يا پست‌هاي نظامي و انتظامي دارند و حق دخالت سياسي ندارند، يا مأموران اطلاعاتي و امنيتي هستند كه اساسا نامشان نبايد افشا شود. به سردار حق بدهيد، او نمي‌داند اعضاي ستادش را به نام واقعي معرفي كند يا مستعار!!

دليلي ندارد كه سردار بخواهد نقش سرتيپ نقدي فرمانده سابق اطلاعات ناجا را در ستادش بگويد. دليلي ندارد كه نقش رمضاني فرمانده فعلي اطلاعات ناجا را در ستادش بگويد. دليلي ندارد كه از نقش فعالان دفتر اينترنت دادستاني در ستادش سخني به ميان بياورد. دليلي ندارد كه خبري درباره رفت و آمدهاي نامهاي آشناي بازجوياني همچون محبي، كشاورز، ميثم، تيموري، صادق، فاضلي، حسيني و سيد مجيد به كميته جنگ رواني ستاد قاليباف مطرح شود. قاليباف را چه به بازجويي و خشونت! او لطيف و خوش‌پوش و خوش‌تيپ شده است. او مهربان است، او دكتر خلبان است! سردار كجا بود...

سردار يادش رفته است كه وقتي مأمورانش تعدادي از نويسندگان سينمايي را بازداشت كردند، در مقابل خبرنگاري كه از علت اين بازداشت‌ها پرسيد، چه جواب داد. اما من يادم هست. سردار آن روز گفت ما از خانه اينها 13000 سي‌دي مبتذل كشف كرده‌ايم!! سردار يادش رفته، اما من يادم هست كه آن خبرنگار بلافاصله پرسيد در اين دو سه روز چگونه توانستيد سيزده هزار سي‌دي را بازبيني كنيد كه فهميده‌ايد آنها مبتذل بوده‌اند؟ و سردار جوابي نداشت. من كه يادم نيست، اما كاش سردار نام آن خبرنگار و تاريخ صدور دستور بلايي كه بر سر او آورد، يادش باشد.

سردار فراموشي گرفته است. يادش رفته نامه ۲۴ فرمانده سپاه پاسداران خطاب به رئيس جمهور خاتمی را، كه همان زمان در برخی روزنامه‌ها ـ مثل کيهان و جمهوری اسلامی ـ منتشر شد. بايد به سردار و همه فريب‌خوردگان امروزِ غمزه‌هاي سردار، يادآوري كنيم آن نامه را كه قرار بود سرآغاز يك كودتا عليه دولت خاتمي باشد:


رياست محترم جمهوري حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمين جناب آقاي سيدمحمد خاتمي
با عرض سلام و خسته نباشيد به استحضار مي‌رساند:
به‌دنبال حوادث اخير به عنوان مجموعه‌اي از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شريف ايران، وظيفه‌ی خود دانستيم مطالبي را خدمت حضرت‌عالي دانشمند ارزشمند عرضه بداريم. اميدواريم با سعه‌ی صدر و شعار ارزشمند توأم با سيره‌اي كه تبليغ مي‌فرماييد (شنيدن هر سخن و ايده‌ ولو مخالف) به اين موضوع كه شايد درد هزاران زجركشيده‌ی انقلاب باشد كه امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمي نگران، مسائل و حوادث انقلاب را مي‌نگرند و سكوت، مسامحه و ساده‌انگاري مسئولين كه از بركت خون هزاران شهيد بر مسند نشسته‌اند، متحير و متعجب‌اند.
جناب آقاي خاتمي، قطعاً همه‌ی ما حضرت‌عالي را انساني وارسته، انقلابي، متدين و داراي ريشه‌ی عميق ديني در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و مي‌دانيم، اما نحوه‌ی برخورد با حوادثي كه همه‌ی ما شاهد شادي و رقص دشمنان پيرامون آن هستيم و در اولويت قرار دادن پيگيري برخي اشتباهات و تخلفات و بزرگ كردن آنها در مقابل عدم توجه و يا كوچك جلوه دادن برخي ديگر از همين نمونه قانون‌شكني و هتك حرمت و فشار، باعث شده است جريان‌هاي معاند با انقلاب گستاخ‌تر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌كارانه و با دلزدگي توأم با نااميدي، هر روز تحقير شده و به ثمره‌ی اين همه خون نگريسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر مي‌گزند.
جناب آقاي رئيس‌جمهور، حمله به كوي دانشگاه همان‌طوري كه رهبر بزرگوار و مظلوم اين انقلاب فرمودند امري ناپسند، زشت و بد بود و علي‌رغم اين‌كه سخت‌ترين و تندترين برخوردها با آن انجام پذيرفت اما همه‌ی مردم به دليل ناپسندي عمل انجام شده اين برخوردها را پذيرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام اين است كه آيا فاجعه فقط
همين بود؟
صرفاً همين موضوع قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد، اما آيا حرمت‌شكني و توهين به مباني اين نظام، تاسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كم‌تر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كم‌نظير، كم‌تر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سئوال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار ده‌ها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟
جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عده‌اي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهيد مطهري در حركت‌اند، بچه‌هاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال مي‌كردند غيرت شما كجا رفته است؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، امروز وقتي چهره‌ی رهبر معظم انقلاب را ديديم مرگ خودمان را از خداوند طلب كرديم چون كه كتف‌هايمان
بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو بايد ناظر پژمرده شدن نهالي باشيم كه حاصل 14 قرن سيلي و زجر شيعه و اسلام است.
جناب آقاي خاتمي، شما خوب مي‌دانيد، در عين توانمندي به‌خاطر مصلحت‌انديشي دوستان ناتوانيم. چه كسي است كه نداند امروز منافقين و معاندين دسته دسته به نام دانشجو به صف اين معركه مي‌پيوندند و خودي‌هاي كينه‌جو و منفعت‌طلب كوته‌نظر آتش‌بيار آن شده‌اند و براي تهييج آن، از هر سخن و
نوشته‌اي دريغ نمي‌كنند؟
جناب آقاي خاتمي، تا كي با اشك بنگريم و خون دل بخوريم و با هرج و مرج و توهين، تمرين دموكراسي كنيم و به قيمت از دست رفتن نظام صبر انقلابي داشته باشيم؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، هزاران خانواده‌ی شهيد و جانباز و رزمنده به شما رأي دادند كه رأي آن‌ها مدال سينه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با اين مسائل را دارند و ما امروز رد پاي دشمن را در اين حوادث به خوبي مي‌بينيم و قهقهه‌ی مستانه را مي‌شنويم. امروز را دريابيد كه فردا خيلي دير است و پشيماني فردا غيرقابل جبران است.
سيدبزرگوار، به سخنراني به ظاهر دوستان و خودي‌ها در جمع دانشجويان بنگريد، آيا همه‌ی آن گفته‌ها تشويق و ترغيب به هرج و مرج و قانون‌شكني نيست؟
آيا معناي سال امام (ره) همين بود؟ آيا به همين صورت مي‌توان ميراث گرانبهاي او را حفظ كرد و آيا بي‌توجهي تعداد اندكي به نام حزب‌الله مجوزي است براي شكستن سر هر متدين و هتك حرمت آن؟
جناب آقاي خاتمي، رسانه‌ها و راديوهاي دنيا را بنگريد، آيا صداي دف و دهل آن‌ها به گوش نمي‌رسد؟
جناب آقاي رئيس‌جمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آن‌قدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست.
در پايان با كمال احترام و علاقه به حضرت‌عالي اعلام مي‌داريم كاسه‌ی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نمي‌دانيم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شريف ايران در دوران دفاع مقدس: غلامعلي رشيد ـ عزيز جعفري ـ محمدباقر قاليباف ـ قاسم سليماني ـ جعفر اسدي ـ احمد كاظمي ـ محمد كوثري ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقري ـ غلامرضا محرابي ـ عبدالحميد رئوفي‌نژاد ـ نورعلي شوشتري ـ دكترعلي احمديان ـ احمد غلامپور ـ‌ يعقوب زهدي ـ نبي‌الله رودكي ـ علي فدوي ـ غلامرضا جلالي ـ امين شريعتي ـ‌ حسين همداني ـ اسماعيل قاآني ـ علي فضلي ـ‌ علي زاهدي ـ مرتضي قرباني.

| هادی | 1:04 PM |

|




:لینک دوستان:


.:: تیتر آخرین اخبار ::.