کـومـه [code:1]
[/code:1] [code:1][/code:1]

کـومـه

<وب نویسه هایی از فرهنگ, سیاست و اجتماع>

خانه    | پست خونه   |   | XML    |



سالی که نکوست...

سال هشتاد و چهار شروع شد و نه روز از اولین ماهش گذشت. چهار روز اول که در مسافرت بودیم به همراه خانواده. پنج روز بعدش هم سرماخوردگی سختی که میخکوبم کرد به بستر بیماری. سرماخوردگی سختی که چند روز در تب بالا نگهم داشت. این از شروع سال جدید. فقط امیدوارم ضرب المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست در مورد من صادق نباشد. امروز هم اولین روز است که بعد از تزریق مقادیر متنابهی آمپول، پنی سیلین، سرم و مقادیری قرص پای کامپیوتر نشستم و سری به اینترنت زدم. این مریضی هم من را از عید دیدنی انداخت چه اینترنتی چه واقعی. البته واقعی اش که عیدی هم دارد با مزه تره که باز دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.
عید نوروز را همین جا به تمام دوستان تبریک می گم و امیدوارم سال خوب و خوشی داشته باشند.
از این که در عرض تبریک تاخیر داشتم ببخشید.

| هادی | 9:39 AM |

|




تاخير

اين نوشته را ىر جمعه بيست هشتم اسفنى هشتاى و سه نوشتم و به علت ىسترسي نىاشتن به اينترنت امروز مي فرستمز ببخشيى كه بيات شد
* * *

صفحه گوگل را باز می کنم.کلمه وبلاگ را می نویسم و بعد هم کلید اینتر. حدود هفتصد هزار مورد پیدا می شود. این بار کلمه weblog را می نویسم و عددی چند برابر قبلی. 44800000
وبلاگ های فارسی در این چند سال رشد خوبی داشته اند به عبارتی محتوای زبان فارسی روی اینترنت را افزایش داده اند. هر لحظه که می گذرد بر تعدادی که با این وسیله ارتباطی آشنا می شوند، زیاد می شود. در این ساعت های پایانی سال 83 ، شما این سال را برای وبلاگ نویسان چطور دیدید؟
چند مورد از اتفاقاتی که در وبلاگ شهر فارسی رخ داد را تا آنجا که به ذهنم برسد اشاره می کنم.
1- شاید مهمترین رخداد سال گذشته، جدی شدن و سخت گیرانه تر شدن فیلترینگ سایت ها باشد.هدف سایت های غیر اخلاقی و پورنوگرافی، نتیجه سایت های خبری و وبلاگ های منتقدین سیاسی. از مواهب این فیلترینگ، ورزیده کردن کاربران و آشناتر شدن آنان با روش های متفاوت دور زدن آن بود.
2-عکس العمل وبلاگ نویسان در مقابل فیلترینگ شاید اتحادی عجیب را به وجود آورد که در شرایط عادی ناممکن بود. 200 وبلاگ فارسی به دعوت حسین درخشان در اعتراض به فیلترینگ سایت های اینترنتی به صورت نمادین در روز دوشنبه نام خود را امروز(نام یکی از سایت های خبری اصلاح طلب) نهادند و چند خبر از آن سایت را در وبلاگ خود منتشر کردند. این کار قدرت رسانهای وبلاگ را به نمایش گذاشت.
3- تشکیل کانون وبلاگ نویسان یکی دیگر از فعالیت ها بود. کانونی که بر سر تشکیل آن صحبت های بسیار انجام شد و سعی شد با اتخاذ دموکراتیک ترین روند اساسنامه اش به تصویب برسد. هر چند برخی با فلسفه وجودی آن مخالف بودند اما به هر حال آنان به راه خود ادامه دادند.
4-حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان در سر مقاله ای سایت ها و وبلاگ های مخالف و یا حتی منتقد را به خانه عنکبوت تشبیه کرد و با نام بردن از اول اسم برخی افراد آنان را مزدور شبکه سیا دانست.آیا بعد از این نوشته ها می باست منتظر اتفاقی بود؟
5- دستگیری عده ای از روزنامه نگاران که وبلاگ هم می نوشتند یا همان پرونده وبلاگ نویسان یکی از جنجالی ترین موارد سال قبل بود. در بین دستگیرشدگان حنیف مزروعی هم قرار داشت که حتی تلاش های پدرش هم نتوانست او را برهاند. بازجویی ها، شکنجه های سفید، اعتراف گیری و تواب سازی . اما با پیگیر های محمدعلی ابطحی معاون مستعفی رئیس جمهور مسئولان قضایی از ظلمی که بر ممتهمان رفته بود آگاه شدند.
6- برگزاری چند نشست اینترنتی در پالتاک در اواخر سال توسط وبلاگ نویسان دور جدیدی از تبادل اطلاعات بود. فضایی محترمانه و در عین حال جدی و خودمانی. شنیدن صدای کسانی که مدت ها نوشته هاشان را می خواندیم جالب بود.

این شش مورد حداقل مواردی بود که به ذهنم می رسید. اما خدمات وبلاگگ بیشتر از این چند تا است و اگر چیزی را جا انداختم متذکر شوید.

* * *

احتمالا این آخرین نوشته من در سال 83 در وبلاگ کومه خواهد بود.برای چند روزی دسترسی ام به اینترنت و کامپیوتر محدود خواهد شد. پس اجبارا از حالا عید نوروز و سال جدید را به همه تبریک می گم و صد سال به این سال ها. امیدوارم سال جدید سال خوبی برای همه باشه.
چند توصیه هم دارم. آجیل و میوه زیاد نخورید. مسواک زیاد بزنین. عیدی هاتون رو خودتون نگه دارین. پیک شادی هاتون رو خودتون مرتب حل کنید. مامان و بابا رو اذیت نکنین تا آرزو نکنن ای کاش تو عید هم برید مدرسه.
سال خوشی داشته باشید.

| هادی | 6:40 PM |

|




چهارشنبه سوري در كشاكش دهر

این روزها که سال جدید در حال رسیدن است، جنب و جوش خاصی در شهر حاکم است. سنت نوروز از آداب و رسوم باستانی ایران است که برخلاف جشن های دیگر ایرانیان پایدار مانده و خود را هر چند با بعضی تغییرات، حفظ کرده است. اما در این نوشته موضوع نه نوروز، که جشن چهارشنبه سوری است. البته نه از موضع تاریخی، بلکه از منظر جامعه شناختی.
چهارشنبه سوری از آن دسته جشن هایی است که تا امروز خود را حفظ کرده ولی تغییرات بنیادینی در آن رخ داده است.اجداد ما شاید هنگامی که در این جشن از روی آتش می پریدند، هرگز به ذهنشان خطور نمی کرد که در این جشن از انواع مواد منفجره که صدایی مهیب دارند استفاده شود. جشنی که در پایان شاید بی شباهت به صحنه نبرد نباشد.حتی در سال های اخیر دیگرپرده زمان را درید و مختص روز چهارشنبه آخر سال نشد. از چند ماه قبل صدای نارنجک و سیگارت ها به گوش می رسد. گاه و بیگاه، وقت و بی وقت، حتی نیمه شب.
اما چه شد که این روزها بیشتر ترجیح داده می شود برای در امان بودن و حفظ سلامتی سه شنبه غروب در خانه بمانیم و یا اینکه حداقل از رفتن به جاهای شلوغ منصرف شویم.صدا و سیما هم که بهترین فیلم ها را در همین ساعات پخش می کند تا بلکه مردم را در خانه نگه دارد.حال یا از سر خیرخواهی یا مسائلی دیگر.
شاید در این روزگار بتوان چهارشنبه سوری را مهمترین نقطه برخورد سنت ایرانی و سنت اسلامی دانست. این برخورد که حتی برخی آن را تضاد تفسیر می کنند از آن جا سرچشمه می گیرد که این جشن را نماد آتش پرستی می دانند و آن را در سطح خرافات می پندارند.عده ای هم که معتقدند اگر بناست که فرهنگ اسلامی در مملکت برقرار شود، نخست می بایست فرهنگ قبلی کلا از بین رود و تمام مظاهر آن نابود شود. همین تلقی بود که اینان را در سال های نخستین انقلاب به حمله و تخریب آثار باستانی ایران مانند تخت جمشید و پرسپولیس ترغیب کرد.اگر قدری در فلسفه این جشن تامل می کردند و کتابی می خواندند شاید کورکورانه و متعصبانه به این اعمال دست نمی زدند.
اما برابر نهادن و تقابل سنت اسلامی و فرهنگ ایرانی چه سودی خواهد داشت؟ این کار جز عمیق تر کردن شکاف، دسته بندی ها و تندروی ها عایداتی نخواهد داشت. مگر آن که قلبا معتقد باشیم که به جز فرهنگ اسلامی، فرهنگ دیگری نباید وجود داشته باشد. این باور است که حتی در شبهه ایجاد کردن در فلسفه عید نوروز هم ابایی ندارد و حتی گاه بر مشکوک بودن آن سخن می راند.اگر مومنین بر سر خرافات موجود در فرهنگ ایرانی دل می سوزانند بهتر آن است تا به فکر انحرافاتی و باورهای نادرستی که وارد دین شده است، باشند.
اما بگذارید مانند مسئولینی که در سخنانشان آمار اب و برق و چیزهای دیگر قبل و بعد انقلاب را با هم قیاس می کنند، من هم مقایسه ای در این باب داشته باشم. رژیم پهلوی، از آنجا کهدر صدد بسط و گسترش مدل توسعه اروپایی در ایران بود، جهت تضعیف نهاد دین و کمرنگ کردن نقش آن در جامعه به فرهنگ باستان اهمیت بسیار میداد تا بلکه از دل آن کارکردی ناسیونالیستی استخراج کند و انگیزه های پان ایرانیستی را گسترش دهد. نمونه کارهایی مانند جشن های دوهزار و پانصد ساله، جشن شیراز، تغییر تاریخ رسمی به تاریخ سلطنتی و کارهایی از این دست در جهت همان سیاست بود. به همین دلیل جشن چهار شنبه سوری را هم در همان ردیف می دانست. اما مردم به این گونه تحرکات توجهی نداشتند و حتی بعضا در مقابل برای موضع گیری علیه رژیم، اصلا در چهارشنبه سوری جشنی نمی گرفتند.
بعد از انقلاب در مقطعی فرهنگ ایرانی را در مقابل فرهنگ اسلامی نهادند تا برعکس زمان پهلوی فرهنگ اسلامی را گسترش دهند. باز هم مردم در مقابل این تغییر ناگهانی موضع گرفتند و اصرار آن ها و مقاوت این ها و خشونتی که در این بین درگرفت، چهارشنبه سوری را به این صورت کنونی درآورد.
اکنون برخی این جشن را از اصل خود دور می دانند، بعضی آن را مانند یک حرکت اعتراضی می بینند. اما آن چه مغفول مانده همان ماهیت جشن گون آن است.برای مردمی که مغروق منازعات سیاسی و تنگناهای زندگی اند، آخر سال فرصت خوبی برای شاد بودن است.
آیا چهارشنبه سوری حتی بهانه ای هم برای شادی کردن نمی تواند باشد؟

| هادی | 6:37 PM |

|




صداي پاي عيد

1- صدای گام های سال نو به گوش می رسد.این را در و دیوار شهر گواهی می دهند. خیابان هایی شلوغ که البته پیاده رو ها از آن شلوغ ترند. خرید سال نو خیلی ها را از خانه به در می کند تا از این مغازه به آن مغازه بروند و به دنبال جنس خوب و قیمت خوب تر بگردند. بازار پوشاک نزدیک عید رونق خاصی دارد . البته هر بار که از این بازاری ها اوضاع کاسبی را می پرسید می نالند و از زیاد شدن دست شکایت می کنند یا از پول نداشتن مردم. ما که می دانیم بازاری یعنی با + زاری . می توان گفت بیشتر درآمد این صنف بسته به حقوق و عیدی کارمندان دولت دارد.کارمندان و حقوق بگیران دولت هم بخش زیادی از مردم را تشکیل می دهند. و از این بین وزارت آموزش و پرورش بیشترین سهم را دارد. این حالت دور تسلسلی به وجود می آورد. کاسب چشم به راه کارمند و کارمند چشم به دست دولت . البته فرزندان کارمندان هم چشم به والدینشان دوخته اند.
2- اما تمام این رفت و آمد ها و اتفاقات ناظرانی ساکت و صامت هم دارد. ناظرانی که خود خرید و فروش می شوند تا بر سر سفره های هفت سین ما قرار بگیرند حتی اگر از هیچ سینی تشکیل نشده باشند. ماهی های قرمز که شاید خیلی ها مثل خودم را به یاد دوران کودکی بیاندازد. زمانی که با ولع خاصی حرکت ماهی قرمز در تنگ کوچک را نگاه می کردیم. بعضی هاشان هم با دم های متفاوت بودند که آن زمان بسته به نوع دمشان به آن ها دو دم یا سه دم می گفتیم . هر چند بیشترشان عمر کوتاهی هم دارند ولی به نوعی برای ما سمبل سال نو هستند.
3- این شلوغی ها فراموشمان نکند که سبزه بگذاریم و الا باید سال جدید را با سبزه های آماده شروع کنیم. نكند فراموش كنيم همين نزديكي بعضي ها منتظرند و چشم به راه .

| هادی | 6:35 PM |

|




استاد محترم

1- استاد محترم مشغول راه رفتن در کلاس پر از پسر هستند و در کنارش درس هم می دهند .یکی از درس های اجرایی و کاربردی. بیشتر وقت کلاس به صحبت های خارج از موضوع می گذرد. ناگهان یکی از معدود دانشجو های دختر وارد می شود و در همان ردیف اول صندلی ها می نشیند. لحن استاد عوض می شود.شیوه راه رفتن تغییر می کند. عیار علمی صحبت هایشان هم بیشتر می شود. علاوه بر این که جناب استاد در یک منطقه خاص به علت مطبوع بودن هوایش بیشتر توقف می کنند. می دانید که این تغییر وتحول اصلا ربطی به آن دانشجوی آخری ندارد.
2- استاد محترم پروژه ای تاریخی برای تحقیق می دهند. هر دانشجویی یک موضوع انتخاب می کند و از استاد برای معرفی منبع کمک می خواهد.استاد هم می پذیرد تا این که یکی از اناث از استاد درخواست معرفی رفرنس می کند. استاد پس از سخنانی قرا می فرمایند منابع موجود در بازار مناسب نیستند ویا نایابند .این آدرس و شماره تلفن من .تشریف بیاورید منزل ...
3-استاد محترم در حیاط دانشگاه چنان با تفرعن راه می روند و جواب سلام دانشجوها را طوری می دهند که انگار از یک جای آسمان افتاده اند ولی در برابر صدا های ناز و ظریف تواضعشان برانگیخته می شود با لبخندی ملیح جواب سلام می دهند تا حداقل از هفتاد صواب یکی را ببرند.
4- استاد محترم در پایان ترم بیشتر دانشجویان را انداختند . روز تجدید نظر هم کانه ذوالفقار به دست بر نوشته های دانشجویان خط بطلان می کشند. اما در مورد دانشجویان دختر مخصوصا اگر وضع متفاوت است.پس رافت و عطوفت انسانی به چه درد می خورد؟ ...

| هادی | 1:01 AM |

|




مناظره برای انتخابات

هر چه به زمان انتخابات نزذیک می شویم تنور گفت وگو ها داغ تر می شود.مخالفان و موافقان در برابر هم می ایستند و چه فرخنده است که گفت وگو می کنند تا به نتیجه برسند. مناظره تاج زاده و زید آبادی را چند لحظه قبل در روزنامه اقبال خواندم.برایم جالب بود از چند جهت. یکی اینکه به بسیاری از سوالات من که با آن درگیر بودم جواب داد هر چند هنوز هم سوالاتی بی پاسخ در ذهن دارم.دیگر آنکه سازمان ادوار تحکیم وحدت میزبان این نشست بود .چه نهادی بهتر از یک تشکل دانشجویی که عهده دار یک گفت و گوی منطقی و استدلالی بشود. احمد زید آبادی از آن روزنامه نگارانی است که هم زندان کشیده و هم بر نظرش راسخ ایستاده و هم حاضر به مباحثه در مورد عقایدش است. تاج زاده هم یک معاون سیاسی مخلوع که روزنامه های زنجیره ای راستی پشت بند اسمش می گویند که به علت تقلب در انتخابات مجلس ششم محکوم شده ، هم عضو سازمان مجاهدین و هم عضو جبهه مشارکت است . نوشته های او را بسیار موشکافانه و دقیق می دانم که بر پایه تحلیل های ریاضی بنا شده است. بعد از هر انتخاباتی قلم به دست می گیرد و با یک ماشین حساب با کوهی از اعداد و ارقام بر سرت آوار می شود.متخصص جراحی انتخابات . یادم می آید مصاحبه هایی در روزنامه وقایع اتفاقیه داشت در مورد این که چطور در دوم خرداد هفتاد و شش پیروز شدند .البته به گفته خودش پیش بینی هایش هم درست از آب در می آید.
مطمئنم اگر اصلاح طلبان بتوانند مردم را به شرکت در انتخابات قانع کنند نیازی به تبلیغ برای کاندیدای خود ندارند. بهتر است از این دست گفت و گو ها فراوان انجام شود تا چرایی شرکت در انتخابات واضح و روشن شود و عواقب انزوا و بی عملی سیاسی گفته شود. اما در مورد کاندیدای این دو حزب ، دکتر معین در فرصت مناسب سوالاتم را خواهم نوشت.اما یک نکته باید روشن شود که معین در نهایت ادامه دهنده راه خاتمی هست یا نه؟ البته دستاورد های مثبت آقای خاتمی را کتمان نمی کنم ولی فرصت سوزی های این چند ساله بعضا توجیه ناپذیرند.
تفاوت انشقاق در دو جبهه راست و چپ هم داستان خود را دارد. راستی ها حول محور شورای هماهنگی تا کنون بار ها معرفی کاندیدای خود را به تعویق انداخته و حتی ترکیب آن شورا را تغییر داده اند. به دنبال حل مسائل و اختلافات فی ما بین با شیخوخیت هستند و ریش سپیدان را در مقابل سربازانی که می خواهند فرمانده شوند نشانده اند.همه این کار ها تقریبا در خفا و خلوت است. در مقابل اصلاح طلبان که در گفتمانی متضاد جناح راست قرار دارند از گفت گو ، نظر سنجی و اجماع سخن می گویند تا به یک نتیجه واحد برسند. حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
به قول جعفر آقا روزنامه فروش ، که از هر روزنامه سیاسی سیاسی تر است ، وقتی گفتم که این روزنامه اقبال رو تو دید مردم بگذار، به من گفت آقا مردم دیگه اون شور و حال رو ندارن . گذشت اون زمان . الان دیگه تو اصل رای دادن شکه.
باز هم تاکید می کنم بهترین تبلیغ برای اصلاح طلبان ایجاد روحیه موثر بودن رای در تصمیم گیری آینده است و اگر مردم به تاثیر گذار بودن برگه های رای واقف شوند هر چه انتخاب کنند نیک خواهد بود.البته نباید فردای پیروزی را فراموش کرد که باید پاسخ گوی آن قول ها و شعار ها بود. ایجاد یک انگیزه کاذب خطر ناک تر از روبرو شدن با واقعت است.

| هادی | 11:17 PM |

|




حق فراموش شده

اعتراض حق هرکسی است که حقوقش پایمال شده است.این حرکت مدنی جلوه های متفاوتی دارد. شاید نام تحصن بیشتر با نام دانشجو عجین باشد . مقتضای جوانی آرمان گرایی و ایستادگی مقابل ظالم است .این خصیصه مختص ایران نیست .چه حتی اعتراض دانشجویان در تاریخ ، سر منشا انقلاب و تغییرات سترگ در آینده آن قوم بوده است.اعتصاب دانشجویان در میدان تیان آن من چین که با کشتار آنان پایان یافت و هنوز مقامات دولتی چین از پرداختن به آن می گریزند.اعتصاب دانشجویان در فرانسه که از پشتوانه قوی تئوریک برخوردار بود و در مملکت خودمان شانزده آذر و هجده تیر که سمبل جنبش دانشجویی و بیداری اجتماعی است.البته این تجمعات تنها متضمن خواسته های سیاسی نیست بلکه تنوع آن مسائل صنفی و اجتماعی را هم شامل می شود.
چند روزی است که دانشجویان دانشگاه امیر کبیر واحد تفرش در اعتراض به نا معلوم بودن آینده علمی و نبود بودجه و اغفال آنان تحت نام دانشگاه امیر کبیر ، متحصن شده و تعدادی از آنان هم اعتصاب غذا کرده اند . ولی متاسفانه این حرکت آن ها پوشش رسانه ای مناسبی نداشت و مورد بی مهری روزنامه های هر دو طیف سیاسی ایران قرار گرفت.ظاهرا در هیاهوی سیاسی امروز ایران کسی صدای لرزان دانشجویی را که به دنبال حقوق دانشجویی خویش است را نمی شنود. وزارت علوم هم با این دانشجویان چه کرده است که دست به دامان مجلسیان شده اند و از آنان استمداد می طلبند. دولتی که با حمایت و هزینه بیشمار دانشگاهیان به قدرت رسید باید نه در سال پاسخگویی ، بلکه در هر لحظه از هر سالی که باشد نسبت به عمل خود وحداقل آن چه که در اختیار دارد ، پاسخگو باشد.
اما این دانشجویان خود دست به کار شدند و سایتی راه انداخته اند تا آخرین خبر ها را خود مستقیما منتقل کنند.هر چند از نظر طراحی سایت و مسائل فنی چندان مناسب نباشد ولی یادمان نرود این سایت دولت مستعجلی است که صدای این دانشجویان را به ما می رساند. این طور که خبر می رسد اعتصاب غذای طولانی بعضی از دانشجویان ، سلامتی آنان را به مخاطره انداخته است.

گمان نمی کنم تا کنون چنین حرکتی در پوشش خبری یک اعتراض دانشجویی انجام شده باشد.این که متحصنین یک سایت مستقل برای اطلاع رسانی داشته باشند.پیش از این گزارش این اعتصابات را در وبلاگ ها یافت می شد.
برای کسانی که مدعی حمایت از دانشگاه و دانشگاهیان هستند این موضوع حتما ارزش موضع گیری و اقدام را خواهد داشت تا بلکه محکی بر ادعایشان باشد. به هر حال امیدوارم این دانشجویان بتوانند حقوق خود را بستانند.


http://www.tautt.itgo.com/

| هادی | 5:16 PM |

|




هزینه واقعی

این جمله را حتما شنیده ایم که هر چیزی بهایی دارد.ارزش هر چیز با توجه به ذات آن تعیین می شود.بعضی چیز ها ارزانتر از آنچه باید باشند هستند و بعضی هم گرانتر.این قانون در بیشتر زمینه ها حاضر است و خود نمایی می کند و تنها مختص معادلات اقتصادی نیست.
این روز ها حکم آرش سیگارچی روزنامه نگار و وبلاگ نویس گیلانی اعلام شد.به قول الپر به نیت چهارده معصوم چهارده سال زندان.آرش را مدت ها بود که می شناختم و از خوانندگان وبلاگش بودم از آن زمان که مقیم پرشین بلاگ بود تا الان. سردبیر روزنامه گیلان امروز هم بود که یکی از بهترین های کشور بود.رشته من که ارتباطی حقوق و قضاوت ندارد ولی ابن را شنیده ایم که مجازات با جرم باید متناسب باشد.مثلا اگر کسی یک قرص نان دزدید قطعا مجازاتش مرگ یا اعدام نیست و حتی اگر طبق قوانین اسلامی هم بخواهیم عمل کنیم بریدن دست دزد بیش از بیست شرط دارد که باید همه آنها مهیا باشد تا شرعا بتوان حکم را اجرا کرد.
این دست اقدامات هر چند تازگی ندارند ولی به دلیل شهرستانی بودن آرش عدالت غلیظ تر بر او نازل شد.همان اصل هزینه که شرحش رفت.افزایش هزینه برخی از مشاغل و فعالیت ها مانند نویسندگی ، روزنامه نگاری، فعالیت سیاسی اجتماعی و مانند آن جز ایجاد محیط امنیتی و گسترش فعالیت های زیر زمینی نتیجه ای در بر نخواهد داشت.حتی عاملین این ناعدالتی ها از تحلیل موقعت فعلی عاجزند چرا که به گفته خودشان با توجه به انتخابات آتی ریاست جمهوری و تهدیدات امریکا از تنش ها باید دوری کرد.ظاهرا مرگ خیلی خوب است ولی برای همسایه.
امیدوارم آرش هرچه زودتر آزاد شود تا باز هم نوشته هایش را بخوانیم.

* * *
جی میل صلواتی
از آنجا که گوگل عزیز دعوتنامه هایی در اختیارم قرار داده من هم این دعوت نامه ها را به خوانندگان این وبلاگ هدیه می کنم.پس بای نحو کان با من تماس بگیرید تا شما هم جی میلی شوید.
email:koomeh@gmail.com

| هادی | 3:59 PM |

|




:لینک دوستان:


.:: تیتر آخرین اخبار ::.