|
چهارشنبه سوري در كشاكش دهراین روزها که سال جدید در حال رسیدن است، جنب و جوش خاصی در شهر حاکم است. سنت نوروز از آداب و رسوم باستانی ایران است که برخلاف جشن های دیگر ایرانیان پایدار مانده و خود را هر چند با بعضی تغییرات، حفظ کرده است. اما در این نوشته موضوع نه نوروز، که جشن چهارشنبه سوری است. البته نه از موضع تاریخی، بلکه از منظر جامعه شناختی.چهارشنبه سوری از آن دسته جشن هایی است که تا امروز خود را حفظ کرده ولی تغییرات بنیادینی در آن رخ داده است.اجداد ما شاید هنگامی که در این جشن از روی آتش می پریدند، هرگز به ذهنشان خطور نمی کرد که در این جشن از انواع مواد منفجره که صدایی مهیب دارند استفاده شود. جشنی که در پایان شاید بی شباهت به صحنه نبرد نباشد.حتی در سال های اخیر دیگرپرده زمان را درید و مختص روز چهارشنبه آخر سال نشد. از چند ماه قبل صدای نارنجک و سیگارت ها به گوش می رسد. گاه و بیگاه، وقت و بی وقت، حتی نیمه شب. اما چه شد که این روزها بیشتر ترجیح داده می شود برای در امان بودن و حفظ سلامتی سه شنبه غروب در خانه بمانیم و یا اینکه حداقل از رفتن به جاهای شلوغ منصرف شویم.صدا و سیما هم که بهترین فیلم ها را در همین ساعات پخش می کند تا بلکه مردم را در خانه نگه دارد.حال یا از سر خیرخواهی یا مسائلی دیگر. شاید در این روزگار بتوان چهارشنبه سوری را مهمترین نقطه برخورد سنت ایرانی و سنت اسلامی دانست. این برخورد که حتی برخی آن را تضاد تفسیر می کنند از آن جا سرچشمه می گیرد که این جشن را نماد آتش پرستی می دانند و آن را در سطح خرافات می پندارند.عده ای هم که معتقدند اگر بناست که فرهنگ اسلامی در مملکت برقرار شود، نخست می بایست فرهنگ قبلی کلا از بین رود و تمام مظاهر آن نابود شود. همین تلقی بود که اینان را در سال های نخستین انقلاب به حمله و تخریب آثار باستانی ایران مانند تخت جمشید و پرسپولیس ترغیب کرد.اگر قدری در فلسفه این جشن تامل می کردند و کتابی می خواندند شاید کورکورانه و متعصبانه به این اعمال دست نمی زدند. اما برابر نهادن و تقابل سنت اسلامی و فرهنگ ایرانی چه سودی خواهد داشت؟ این کار جز عمیق تر کردن شکاف، دسته بندی ها و تندروی ها عایداتی نخواهد داشت. مگر آن که قلبا معتقد باشیم که به جز فرهنگ اسلامی، فرهنگ دیگری نباید وجود داشته باشد. این باور است که حتی در شبهه ایجاد کردن در فلسفه عید نوروز هم ابایی ندارد و حتی گاه بر مشکوک بودن آن سخن می راند.اگر مومنین بر سر خرافات موجود در فرهنگ ایرانی دل می سوزانند بهتر آن است تا به فکر انحرافاتی و باورهای نادرستی که وارد دین شده است، باشند. اما بگذارید مانند مسئولینی که در سخنانشان آمار اب و برق و چیزهای دیگر قبل و بعد انقلاب را با هم قیاس می کنند، من هم مقایسه ای در این باب داشته باشم. رژیم پهلوی، از آنجا کهدر صدد بسط و گسترش مدل توسعه اروپایی در ایران بود، جهت تضعیف نهاد دین و کمرنگ کردن نقش آن در جامعه به فرهنگ باستان اهمیت بسیار میداد تا بلکه از دل آن کارکردی ناسیونالیستی استخراج کند و انگیزه های پان ایرانیستی را گسترش دهد. نمونه کارهایی مانند جشن های دوهزار و پانصد ساله، جشن شیراز، تغییر تاریخ رسمی به تاریخ سلطنتی و کارهایی از این دست در جهت همان سیاست بود. به همین دلیل جشن چهار شنبه سوری را هم در همان ردیف می دانست. اما مردم به این گونه تحرکات توجهی نداشتند و حتی بعضا در مقابل برای موضع گیری علیه رژیم، اصلا در چهارشنبه سوری جشنی نمی گرفتند. بعد از انقلاب در مقطعی فرهنگ ایرانی را در مقابل فرهنگ اسلامی نهادند تا برعکس زمان پهلوی فرهنگ اسلامی را گسترش دهند. باز هم مردم در مقابل این تغییر ناگهانی موضع گرفتند و اصرار آن ها و مقاوت این ها و خشونتی که در این بین درگرفت، چهارشنبه سوری را به این صورت کنونی درآورد. اکنون برخی این جشن را از اصل خود دور می دانند، بعضی آن را مانند یک حرکت اعتراضی می بینند. اما آن چه مغفول مانده همان ماهیت جشن گون آن است.برای مردمی که مغروق منازعات سیاسی و تنگناهای زندگی اند، آخر سال فرصت خوبی برای شاد بودن است. آیا چهارشنبه سوری حتی بهانه ای هم برای شادی کردن نمی تواند باشد؟ | هادی | 6:37 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |