|
روز پنجم5 روز از ماه رمضان گذشت.همیشه این ماه گذر جالبی برای من داشته است.15 روز اول مثل سر بالایی و بقیه مثل یک سر پايينی تند که به قول معروف تا چشم بر هم بگذاری می گذرد.این ماه برنامه خیلی ها را بهم می زند .بهم خوردن ساعت خواب و بیدار شدن برای سحری و البتهخ خواب آلودگی بعد از سحر .بعد از ظهر هم که از شدت ضعف یا باید خوابید و یا باید تحمل کرد.وقتی هم که وقت افطار می رسد صدای زیبای ربنای شجریان که واقعا روح افزاست گوشمان را می نوازد.بعد هم با صدای اذان با خانواده دور یک سفره جمع می شویم و افطار می کنیم.البته امسال تلویزیون برنامه های شاد زیادی برای این ماه آماده کرده و از صوفیانه برگزار کردن ماه رمضان خارج شده و آن را به صورت یک جشن برگزار می کند.بعد از افطار ترافیک سریال های کوتاه و بعضا طنز تلویزیون شروع می شه.چند روز قبل کسی از من سوال کرد که روزه ای؟من هم گفتم بله روزه هستم.بعد از آن فکر کردم با خودم که آیا واقعا من روزه می گیرم.یعنی روزه گرفتن فقط نخوردن و نیاشامیدن از اذان صبح تا مغرب است و دیگر هیچ .شاید من فقط آن را انجام می دهم و روزه دار واقعی نباشم.باید بیشتر روی این موضوع فکر کنم.یک مطلب دیگر هم اینکه ما نمی خوریم تا رنج و تعب مستمندان را درک کنیم.این یکی از فلسفه های روزه داریست.اما با وجود این که یک وعده غذاییمان کم می شود ولی بعد از افطار البته بعضی ها به قصد پيوستن به لقا الله غذا می خورند و تلافی آن یک وعده را در می آورند.حتی شاید هزینه این ماه بیشتر از ماه های دیگر بشود.نمی دانم آیا ما واقعا درک می کنیم که کسانی حتی یک دهم آنچه ما به عنوان افطار می خوریم آرزویشان باشد. | هادی | 2:42 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |