کـومـه [code:1]
[/code:1] [code:1][/code:1]

کـومـه

<وب نویسه هایی از فرهنگ, سیاست و اجتماع>

خانه    | پست خونه   |   | XML    |



مصباح،سروش وعدالت – گزارشی از یک جلسه سخنرانی مصباح یزدی

این مطلب کمی طولانی است.می توانید آن را ذخیره کرده و بخوانید

* * *
هفته های قبل می خواستم در مورد برهم زدن سخنرانی دکتر سروش در یک محفل خصوصی چیزی بنگارم اما از یک سو مشغله فکری اجازه نداد و دیگر اینکه بر خود ترسیدم تا نوشتارم تحت تاثیر احساسات قرار بگیرم و آن را به متنی احساسی تبدیل کنم که خواننده از صرف کردن وقت برای خواندنش ناراضی و پشیمان شود.البته برکت صبر و تحمل بسیار زیاد است و بزرگترین درس را به انسان می آموزد. بله ،این صبر، فرجی هم به دنبال داشت و آن اینکه اگر پنج شنبه سخنرانی دکتر سروش را در قم برهم زدند من توانستم دو روز پس از آن ، شنبه در سخنرانی فرمانده جبهه مقابل و مخالفان دکترسروش،آیت الله مصباح یزدی شرکت کنم.می خواهم ضمن به تصویر کشیدن مشاهداتم در آن جلسه مقایسه ای هم بین این دو داشته باشم.در رفتن به آن جلسه مردد بودم اما اساس بر این است که نادیده و ناشنیده محکوم کردن دیگران جاهلانه و بی خردی است.
سخنرانی ایشان هر چند با تبلیغاتی کم ،در حد چند پارچه نویسی در سطح شهرقرار بود روزشنبه در دانشگاه آزاد واحد [......] برگزار شود.صبح ساعت 10 زمان سخنرانی بود وبا یک ربع تاخیر شروع شد.جلسه سخنرانی در سالن آمفی تئاتر دانشگاه که در طبقه پنجم ساختمان اصلی این دانشگاه قرار دارد برگزار شد.مسئولین دانشگاه تصمیم گرفتند تا چهار طبقه دیگر را که محل برگزاری کلاس ها بوده را تعطیل کنند.دو نفر از نگهبانی دانشگاه در محل ورود به ساختمان تنها به افرادی اجازه عبور می دادند که می خواستند در مراسم شرکت کنند.
سالن حدود چهارصد نفری پر بود که البته نیمی آقایان و نیمه دیگر خانم ها.و اما ترکیب شرکت کنندگان این مراسم.من در صندلی های آخر نشسته بودم می توانستم ببینم که افراد مقابلم اکثرا از کارمندان دانشگاه ،هیئت علمی دانشگاه،آموزش و پرورش ،فرمانداری ،سپاه ، بسیج و نیروی انتظامی بودند.البته مسئولان بعضی ادارات هم بودند.جمعیت اقلیت دانشجویان بودند که بیشترشان از بسیج دانشجویی بوده و یا از خارج از دانشگاه شرکت کردند.به نظر می رسید در قسمت خانم ها هم همین وضعیت برقرار باشد.
بعد از قرائت قرآن امام جمعه پشت تریبون رفته و ضمن خیر مقدم به ایشان کمی از خدمات علمی او نام بردند وتاکید زیادی هم بر سوابق مبارزات انقلابی وی در دوران ستم شاهی داشتند که با توجه به شنیده های قبلی من کمی نا آشنا و عجیب بود.البته چند بار هم از لفظ آقا برای مختصر کردن کلام و اشاره به آقای مصباح اشاره کرد.
پس از آن،آقای مصباح به جایگاه رفت و شروع به سخنرانی کرد.دو نفر محافظش هم در دو سوی جایگاه روی صندلی نشسته و به مستمعین چشم دوختند.مصباح ابتدا سخن را از مبانی آغاز کرد و مقدمه ای در مورد مختار بودن انسان گفت و سپس وارد این بحث شد که انسان بر سر دو راهی طبق چه معیاری باید راه خود را برگزیند.وی پوزیتیویسم اخلاقی را این طور معرفی کرد که انسان کامروایی کند بدون اینکه دلیلی داشته باشد.
در این هنگام رفت و آمد ها در قسمت خانم ها زیاد شد که باعث شد چند نفر از خانم های نگهبانی دانشگاه به کسی اجازه خروج ندهند تا بلکه سکوت رعایت شود.ولی با زیاد شدن اعتراض ها کوتاه آمدند.
مصباح در ادامه تعریفی از لیبرالیسم ارائه داد که از نظر من منطبق بر همان تعریف پوزیتیویسم بود.وی گفت که لیبرالیسم یعنی اینکه شما هر کاری می خواهید انجام دهید واگر بازخواست شدید و از شما دلیلی خواسته شد بگویید دوست دارم ،دلم می خواهد.وی مفهوم عظیم لیبرالیسم را با مثالی بازتر کرد تا بگوید غربی ها از طریق عوامل نفوذی خود تونسته اند در فرهنگ ما این پدیده شوم را وارد کنند.وی گفت اگر الان را با ده سال پیش مقایسه کنید می بینید که اگر در آن زمان پدری پسرش را به عنوان بزرگتر و با تجربه تر نصیحت می کرد پسر می پذیرفت ولی امروز اگر پدری این کار را بکند جز دوست دارم و دلم می خواهد جوابی نمی شنود.این است نشان گسترش لیبرالیسم.وی مسئول گسترش فرهنگ اباحی گری و لیبرالیسم را وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی دانست و به ویژه روی تاثیر فراوان رمان هایی که در سالهای اخیر منتشر شده اند تاکید کرد.
سخنرانی مصباح پایان یافت و بخش پرسش و پاسخ شروع شد.در ابتدا مسئول دفتر فرهنگ دانشگاه که مسئولیت پالایش و گزینش سوالات را برعهده داشت از سخنان مبسوط ایشان در مورد لیبرالیسم و پوزیتیویسم اخلاقی تشکر کرد.
سوالات کمتر در مورد بحث بود و بیشتر مسائل سیاسی را در بر می گرفت چه آن صحبت خود چنین سوالاتی در پی خواهد داشت.آقای مصباح درپاسخ به چند سوال مسئول ناهنجاری های اجتماعی را وزارت ارشاد و دولت دانست و گفت من قصد نام بردن از فرد خاصی را ندارم ولی در سالهای اخیر فردی در سمت وزارت این وزارتخانه قرار داشت که مروج اباحی گری ،بی بند و باری ،تساهل و تسامح بوده که در دیداری که شورای انقلاب فرهنگی با مقام رهبری داشتند و من هم حضور داشتم ایشان فرمودند بعضی از کارهای این مرد صد در صد ضد اسلامی بوده ولی متاسفانه رئیس جمهور پس از این صحبت وی را کنار نگذاشت و او همچنان در پست وزارت باقی ماند.البته آقای مصباح تاکید داشتند که نمی خواهند از فرد خاصی نام ببرند.
وی در پاسخ به سوالی دیگر در مورد ظهور امام زمان (عج) گفت به راستی آیا ما آمادگی حضور حضرت را داریم اگر حضرت امروز ظهور کنند ما با او همان خواهیم کرد که با امامان قبلی کردند.به رای دادن هایمان دقت کنید .براساس منافع دنیوی و سودهای اقتصادی رای می دهیم و صلاحیت واقعی افراد را در نظر نمی گیریم.
ایشان پس از این صحبت ها بدون اینکه به مجری مراسم که همان رئیس دفتر فرهنگ بوده اجازه اعلام ختم مراسم را دهد خود پس ازپاسخ دادن به سه سوال پایان جلسه را اعلام کرد تا سوالات دیگر بی جواب بماند هر چند حدس زدن آن جوابها سخت نیست.
قصد پاسخ دادن به صحبت های آقای مصباح را ندارم .هدف من مقایسه بین دو رخداد و دوحق است.
خاطرم هست در چندین کتاب دکتر سروش و در جاهای مختلف مطلبی را که خواه گفت را خوانده ام.سروش می گوید که در تحقیقی که بین تمام ادیان انجام شد به دو مورد اشتراک بین تمام ادیان دست یافتند.یکی اینکه همه آنه انسان را هدف می دانند نه وسیله .دیگر اینکه هر چه برای خود می پسندند برای دیگران هم می پسندند و آنچه برای خود نیم خواهند برای دیگران هم نمی خواهند.
حال آقای مصباح که نام او به عنوان فیلسوف بزرگ اسلامی در ایران معروف است آیا به این اصل مشترک بین ادیان اعتقاد ندارند؟این اصل اخلاقی بارها در احادیث و روایات تاکید شده است وحتی امام علی (ع)به امام حسن (ع)همین را وصیت کرده اند. آیا این عدالت است که کسی در کمال امنیت و با استفاده از تمام امکانات رسانه ای به تبلیغ نظراتش بپردازد در حالی که مخالفش حتی برای برگزاری یک جلسه خصوصی در یک منزل شخصی امنیت نداشته باشد و توسط شاگردان فرد اول مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گیرد.در این عمل نه تنها آن اصل زیر پا گذاشته شد بلکه حریم خصوصی افراد و تقدس علم و احترام به عالم هم شکسته شد.چه باوریست که این حق را برای خودش می خواهد و حتی بیشتر از آن را هم طلب می کند ولی بر کوچکترین حقوق مخالف و منتقدش چشم می پوشد. چه زیبا گفت مولوی

آنچ نپسندی به خود ای شیخ دین چون پسندی بر برادر ای امین؟
این ندانی که پی من چَه کـَنی هم در آن چَه عاقبت خود افکنی؟


| هادی | 9:13 AM |

|




:لینک دوستان:


.:: تیتر آخرین اخبار ::.