|
ادامه تقلیدمطلب قبلی که در مورد تقلید نوشته بودم ظاهرا مورد توجه بعضی از خوانندگان قرار گرفت و در نظراتشان به نکته هایی اشاره کردند که من را واداشت تا این پست را هم به همان موضوع قبلی اختصاص دهم.البته باید بگویم که نظر خوانندگان و اشارات آنان الهام بخش من بود.مهمترین رسالت انبیا در درجه نخست هدایت مردم بوده است البته با استناد به آیات قرآن کریم و در مراتب بعدی آن برقراری عدل و قسط.دعوت به توحید و خدا پرستی نخستین سرفصل از وظایف انبیا بوده و جانشینانشان هم طبق همان عمل کرده اند.مرحوم بازرگان در آخرین سخنرانی خود تحت نام هدف بعثت انبیا به همین مهم اشاره کرد که برخی این سخنرانی را نشان از آن دانستند که مهندس بازرگان معتقد به جدایی دین از سیاست است. متصدیان امور دین به عنوان مبلغان دین خدا در هر زمان و مکانی ، تشکیل حکومت و اداره کردن آن را هدف قرار دهند جز انحطاط و التقاط نتیجه ای نخواهد داشت زیرا هدف چیز دیگریست.در اروپای قدیم هم همین سیطره کلیسا بر امور شخصی مردم باعث پیدایش لائیسیته گشت ودر مسیحیت شعبه جدیدی به نام پروتستان ایجاد کرد.این یک تجربه تاریخیست که باید مورد توجه سایر ادیان قرار بگیرد.دخالت بیش از حد نمایندگان دین در امور دولت و کشور داری آسیب های زیادی دارد .البته در زمان معاصر ،افرادی مانند امام خمینی و استاد مطهری مخالف حضور روحانیون در مناسب دولت بودند.(در این زمینه می توانید به کتاب پیرامون انقلاب اسلامی نوشته شهید مطهری مراجعه کنید).البته این نمی تواند مانع از این شود که یک روحانی به عنوان یک شهروند از حقوق قانونی خود محروم شود .در واقع این قشر به علت ارتباط نزدیکی که با طبقه عامه مردم دارند شبکه گسترده ای از افکار عمومی را در اختیار دارند.این قدرت اگر در راه نظارت و انتقاد از حکومت به کار بسته شود مفید تر خواهد بود.نکته دیگر اینکه قرار گرفتن روحانیت در مقام خاصی ممکن است آن را نقد ناپذیر گرداند زیرا تلقی قدسی از یک پست چشم ها را بر نظر مخالف خواهد بست و شاید دیگر کسی را جرات انتقاد از آن نباشد. آمیختن بیش از حد اسلام با سیاست بدین نحو آینده خوشی نخواهد داشت.البته بین فقها در اسلام سیاسی اتفاق نظر وجود ندارد.(مقله سه اسلام نوشته محمد قوچانی در روزنامه شرق که اسلام را به سه دسته تهران ،قم و نجف تقسیم کرده است)عملکرد بد حکومت دینی نمی تواند باعث رویگردانی حداقل نسل جدید از این قرائت از اسلام شود؟سوال مهمتر آنکه آیا تئوری ولایت فقیه تنها مدل حکومت شیعی است و راه های دیگری وجود ندار.در حالی که نه مدل حکومت در فقه شیعی وجود دارد.جزم اندیشان چنان دایره را تنگ کرده اند که خیال انتقاد از خاطر همه منتقدان زدوده اند . در ایران جوی ایجاد شده که فقیهی اگر مخالف تئوری ولایت فقیه باشد جرات ابراز نظر نداشته باشد و دیگران هم یا به سیاست آن را تایید می کنند و یا واقعا آن را باور دارند.در حالی که آیت الله سیستانی در عراق،مخالف این مدل حکومت داریست. یادم می آید با یکی از دوستانم در مورد تقلید صحبت می کردم .او در امور دینی از کسی تقلید نمی کرد یعنی چندان به احکام معتقد نبود تا نیاز به تقلید داشته باشد.علت نداشتن مرجع تقلید را پرسیدم.در جواب گفت من از چه کسی تقلید کنم که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد؟ با اینکه در فضای مجازی می نویسم باز هراس در دل دارم که نکند به ضدیت با ولایت فقیه متهمم کنند و از حقوقم محروم شومچون این فرجامیست که برای افراد زیادی اتفاق افتاده است. | هادی | 6:09 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |