|
رای می دهیم(i shall vote)چند وقت قبل در گوگل مغول جست و جو بودم .یادم نیست چه موضوعی بود.می دانید که گوگل با توجه به نوع search شما چند لینک تبلیغاتی هوشمند در کنار صفحه قرار می ذهد.یکی از این لینک ها آدرسی داشت که من را به خود جلب کرد.www.ishallvote.org.ما رای می دهیم.این سایت تماما به زبان انگلیسی بود که البته اخیرا فارسی هم به آن اضافه شد.از محتوای کلی نوشته ها بر می آید که می خواهد صاحبان رای را به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران ترغیب کند و تلاش می کند با دلیل ثابت کند که اگر رای ندهیم باعث پیروزی اقتدارگرایان می شویم و در نهایت اقلیتی بر اکثریت حکومت خواهند کرد.در کنار سایت لینک صفحات دیگر قرار دارد.در لینک اطلاعات نامزد ها به معرفی نامزدهای این انتخابات می پردازد .جالب این جاست که تنها دکتر مصطفی معین و مهندس مهرعلیزاده معرفی شده اند و از بقیه کاندیداها خبری نیست. لینک اسم نویسی از خواننده درخواست می کند " که علائق و تجارب خود را با ما مطرح کنيد .بعد از تعيد پست الکترونيکی با شما تماس برقرار ميکنيم. ما هيچگونه جبهه و برنامه سياسی نداريم و اعتقاد اساسی به روشهای بدون خوشونت داریم " لینک های دیگری هم مانند جنبش جوانان دارد که بهتر است اگر تمایل داشتید مطالعه کنید.این سایت بخش رای گیری آنلاین هم دارد که هنوز راه اندازی نشده است. در بخش فارسی کنار صفحه اخبار نهمین انتخابات ریاست جمهوری نمایش داده می شود که لینک هایی است به سایت های خبری دیگر. در تمام صفحات چه انگلیسی و چه فارسی محتوا کاملا یک سان است و حتی شاید بخش انگلیسی قویتر از بخش فارسی آن باشد. شعار این سایت در صفحات انگلیسی به این زبان و در صفحات فارسی به زبان فارسی در انتهای لینک ها نوشته می شود." " Vote is projection of your hope and choice. A rare combination that no one should decline "رأی ابزار برآورده شدن آرزو ها و يک حقوق اساسی است .یک ترکیب کمیاب که جای مصالحه ندارد " نتوانستم مطلبی دندان گیر در مورد موسس این سایت پیدا کنم ولی راه حدس را که نبسته اند!! | هادی | 7:04 AM | | پراكندهباز هم يك زلزله ديگر براي جماعتي كه از طبيعت درس نمي گيرند.ظاهرا جناب زلزله فعلا در كرمان لنگر انداختند و با ملك الموت كنترات بستند.خانه هاي خشتي وبا سقف هاي سنگين گورستان مردم مي شود.اميدوارم خسارات زياد نباشد ولي ظاهرا اين طور نيست.يكي از راه هاي مقابله با زلزله آموزش مناسب است تا در موقع زلزله جاگيري مناسبي داشته باشيم هر چند اجراي اين آموزش ها خيلي مشكل هست چون در زمان زلزله كنترل خود را داشتن و حفظ خونسردي به اين راحتي كه در جزوه ها ياد مي دهند نيست.البته اين كار ها اگر در اختيار سازمان هاي مردمي و غير دولتي باشه بسيار بهترخواهد بود.يكي از اين تشكل ها جمعيت كاهش خطرات زلزله است كه خيلي خوب فعاليت مي كنند و سايت پويايي هم دارند.مي تواند از روي سايت جزوه هاي آموزشي را دانلود كنيد و يا حتي اصول مقدماتي ساخت و ساز به زبان ساده هم روي سايت قرار دارد كه بسيار مفيد هست.اين سايت اخيرا عضو گيري اينترنتي هم انجام مي دهد كه اگر تمايل داشتيد عضو شويد.دبير جمعيت هم مهندس مهدي وجودي كارشناس ارشد زلزله هستند كه سايت خوبي هم دارند.* * * نمي دونم با اين يك بام دو هوا با اوركات چه مي كنيد ولي يك سايت هست كه ظاهرش و سيستم كارش دقيقا مثل اوركاته.ولي جالبه كه مي تونم بگم تمام اعضاش ايراني هستن.يه سري بزنين بهش. www.gazzag.com * * * خدا حافظ هات ميل.سلام بر جي ميل. آدرس ايميل من تغيير كرده و با سيستم جي ميل كار مي كنم.كلكسيون گوگلمان هم تكميل شد.خسته شدم از بس در باره مزاياي جي ميل خوندم. شنيدن كي بود مانند ديدن koomeh[at]gmail[dot]com | هادی | 6:49 PM | | سه سفرهجرت و سفر در فرهنگ اسلامي جايگاه ويژه اي دارد.چه آن زمان كه پيامبر از آزار و اذيت مخالفان دين جديد عده اي از مسلمانان را به حبشه نزد پادشاه عادل آن ديار، نجاشي فرستاد تا هم در امان باشند و هم تبليغ دينش را انجام دهند.اين سفر ها و هجرت ها خود نوعي امر به معروف است.اما آيا سفر امام حسين(ع) پايان خوشي داشت؟1-امام حسين بعد از شهادت برادرش به درخواست كوفيان اعمال حج را نيمه تمام گذاشت و به سوي آنان رفت. حال بر سر اين كه با علم به شهادت در كربلا حركت كرد يا نه مناقشه اي ندارم.او به سمت كربلا رفت تا به گفته خودش دين جدش را اصلاح كند.ديني كه بعد از گذشت شصت سال از هجرت فرزند پيامبر را خارج از دين مي دانست.در واقع امام بين شهادت با عزت و حيات يا مرگ با خفت اولي را برگزيد.(و يا سيوف خزيني)درون مايه اين سفر كه نخستين بخش از پروژه امام بود به اعتراف خود ايشان امر به معروف بوده است.و باقي ماجرا را كه خود مي دانيد.تراژدي عاشورا. 2-سفر دوم سفر اهل بيت امام حسين است.سفر آل الله در اسارت.از كوفه تا شام.كارواني از زنان و كودكان كه مردانشان را با بدن هاي پاره پاره در كربلا جا گذاشتند و فقط سر هاشان را با خود داشتند.زينب (س) به همراه امام سجاد(ع) در اين بخش از سفر وظيفه اي را كه بر دوش حسين(ع) بود به عهده گرفتند.با تمام سختي ها و مرارت ها.مردمي را كه خاندان رسول را به اسارت مي بردند و حتي نمي دانستند اينان كيستند سنگشان مي زدند و آنان را محارب مي پنداشتند.اما اين كاروان عزت نفس خود را حتي در دربار طاغوت زمان هم حفظ كرد(ما رايت الا جميلا). 3-اما قسمت سفر امام حسين (ع) از جنس دو سفر قبلي نيست.سفري است كه مرز هاي زمان و مكان را مي درد و به پيش مي رود.اين كاروان از 1365 سال پيش به راه افتاد .هنوز هم حسين سردار كاروان است و عباس علمدارش.سبعيتي كه يزيديان در كربلا داشتند دل هر آزاده اي را مجذوب مظلوم مي كند.ديگر مرز مذاهب شكسته مي شود و از مسلمان با هر فرقه اي ،مسيحي،يهودي،هندو و ....حسين را مظهر آزادي خواهي مي دانند . كسي كه بر يوغ ذلت گردن ننهاد (هيهات منه الذله). فردا عاشوراست. التماس دعا * * * چند لينك مفيد تصاوير حرم حضرت امام حسين (ع) سايت ثارالله زندگي نامه تحليلي امام حسين | هادی | 7:25 PM | | تشكرمطلب قبل كه در مورد عاشورا نوشته بودم در صفحه آخر روزنامه اقبال چاپ شد.نمي دونم مسئول ستون از وبلاگ ها چه كسي هست ولي بايد تشكر كنم از اين كه زنجير ارتباط بين وبلاگ نويس ها و جامعه رو ايجاد مي كنند.روزنامه شرق هم در ضميمه جمعه خود همين كار رو انجام مي دهد ولي توجه اقبال به وبلاگ ها هر روزه است و شايد به خاطر عضويت روزنامه نگار هاي وبلاگ نويس در تحريره اقبال باشد(مثل الپر و سيد).اما مطلبي كه به نظرم مي رسد.وبلاگ براي من يك روزنامه شخصي است كه همه كارهايش را خودم انجام مي دهم.والبته در خيلي از كارها هم تجربه لازم را هم ندارم.از طراحي قالب گرفته تا ويرايش متن ها.اما حسنش اين است كه زير و بمش در اختيار خودم است و مالك آن هستم و اين حس مالكت و آزادي لذت بخش است.يك پيشنهاد براي بچه هاي اقبال و به ويژه ستون از وبلاگ ها.در اين ستون چون منتخبي از وبلاگ ها را چاپ مي كنيد و نثر وبلاگي با نثر روزنامه تفاوت دارد بهتر است يك عبارت دائمي بالاي ستون بگذاريد تا خواننده متوجه اين تمايز بشود. لينك صفحه آخر اقبال ستون از وبلاگ ها را نمي توانم بگذارم چون هنوز سايت اقبال آپديت نشده است. | هادی | 5:27 PM | | ما و عاشوراماه محرم از راه رسید. ماهی که برای بسیاری یاد آور عزاداری است .و بسیاری هم این روش را می پسندند و خود هم همین کار را بیشتر می کنند. اما متاسفانه مانند دیگر کارهایمان که قشری هستیم این موضوع را که می تواند انسان را متحول کند را با دست خویش به نابودی می سپاریم. بعضی از مداحان که این روزها شمارشان از خوانندگان موسیقی پاپ هم بیشتر شده هر دروغ و مطلب کذبی را به عاشورا و امام حسین نسبت می دهند تا به قول خودشان جگر مردم را بیشتر بسوزانند و اشکی که رونق دکانشان باشد.عین اندیشه ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه می کند. البته شخصا مخالف سبک ها و نوآوری های جدید در مداحی نیستم ولی با روند کنونی که سطحی نگری را شدت می بخشد و عقل را فرومی کوبد مخالفم.یکی از کتاب های مفید شهید مطهری حماسه حسینی است که در سه جلد تلاش شده است تا خرافه هایی که تاریخ عاشورا را تحریف کرده است را نشان دهد.البته این بلایی است که فقط بر عاشورا نازل نشده است بلکه گریبان دیگر وقایع تاریخی را گرفته حتی وقایع معاصر که در موقع خودش به آن هم می پردازم.آیت الله مکارم هم چندی قبل در این باره مطلبی گفتند ، در رد کسانی که از نام های نامناسب مانند هیئت دیوانگان حسین و .... استفاده می کنند و یا مثلا در عزاداری می گویند لا اله الا الحسین ، که بسیار مناسب و به موقع بود.موضوع دیگر نحوه عزاداری است که در بعضی مواقع مشمئز کننده است.باز جای شکرش باقی است که قمه زنی را حرام اعلام کرده اند ولی باز در گوشه کنار مدعیان مسلمانی دست بردار نیستند و حتما امسال باز شاهد انتشار عکس های قمه زنی در اینترنت خواهیم بود.در این چند ساله مد شده که موقع سینه زنی لخت می شوند و سینه می زنند .ظاهرا هر چه محکمتر به بدنشان بکوبند ثواب بیشتر می برند .سال گذشته که مراسم سینه زنی با مداحی سعید حدادیان از تلویزیون پخش می شد ،از آنجا بیشترشان لباس تنشان نبود مانند فیلم های سینمایی خارجی تصویر کش می آمد یا در و دیوار را نشان می دادند. من امسال هم مانند سال قبل در هیچ کدام از این دسته روی های خیابانی شرکت نمی کنم فکر می کنم دلیلش مشخص باشد چون هم مردان و هم زنان (البته نه همه ) که در این مراسم شرکت می کنند بیشتر برای عروسی می روند یا تماشای این که چه هیئتی علم را سریع تر می گرداند.از سال قبل یک هیئت در اعتراض به این سنت ها ی غلط در شهرمان درست شد که در هیچ شبی از مسجد بیرون نمی روند.البته امیدوارم از این قشری گرایی و سطحی نگری رها شویم. | هادی | 7:44 PM | | آخرین انتخاب واحدامروز برای هشتمین بار و آخرین بار (اگر مشکلی پیش نیاید)انتخاب واحد کردم.بیست واحد برداشتم تا یک مدرک کارشناسی بگیرم و بعد تازه بنشینم و فکر کنم و یا یک کفش آهنی بپوشم و دنبال کار بدوم.انتخاب واحد امروز خیلی سخت بود و البته خیلی هم گران.چون هشت واحد عملی داشتم با شهریه بالا که در مقابل بچه های ورودی جدید اصلا به چشم نمی آد اون بیچاره ها که هم شهریه ثابتشان بالاست و هم پول واحد ها.از همه وحشتناک تر صف امور مالی بود.یاد خبری افتادم که صدام در زندان های زمان حکومتش چرخ گوشت انسانی داشت .این صف کمی از اون نداشت . یک آقای محترم با آرامش کامل یک دستگاه پرینتر لگن سوزنی با صدایی که انگار سوزنش رو تو مخ آدم فرو می کند و توده ای از دانشجویان ،این آینده سازان مملکت که از سر وکول هم بالا می روند .کانه که بخواهند دست به ضریح امام هشتم بزنند در بالا رفتن از هم سبقت می گرفتند تا دستشان به پنجره کوچکی که منجی پشتش نشسته است برسند.اما از آنجا که من همیشه خوش شانسم تا نوبت به من رسید بانگ الله اکبر متصدی محترم را به نماز اول وقت دعوت کرد و البته او هم با روی باز جواب رد نداد و حی علی الصلاه گویان به سمت وضوخانه دوید و علی ماند وحوضش و جماعتی از عشاق علم که منتظر بازگشت این مقام شامخ بودند.بالاخره کارم انجام شد ولی موقع برگشت تعدادی مشت ولگد ونوش جان کردم و البته نزدیک بود عینکم هم بشکند که نشکست.این هم از ماجرای آخرین انتخاب واحد. | هادی | 5:31 PM | | جامعه غلو شدهنگاشه قبل در مورد حلقه مفقود جامعه مجازی و جامعه واقعی ایرانیان مورد توجه دوستان و نویسندگان وبستان قرار گرفت. در ادامه آن مطلب می خواهم باز هم بنویسم البته شاید پراکنده گویی باشد و نیاز به راهنمایی و نظر دوستان را رفع نمی کند.در جامعه ایران شکافی همواره بین روشنفکران و عامه مردم وجود داشته است. این گسست می تواند از تقابل سنت که خواستگاه عامه مردم و مدرنیت که حاملانش روشنفکران هستند برخیزد که البته هر چه باشد نیت من ورود به آن نیست. روشنفکران ، خود می توانند به دو گروه تولید کننده و توزیع کننده که این دومی شارحان آن اولی هستند تقسیم کرد.روشنگر تولید کننده خوراک فکری را تولید و تولید کننده با بحث و مداقه در آن به بالندگی می رساندش و البته به زبانی عامه فهم به مردم می دهد .پس کار واسطه های روشنفکری بسیار ظریف است.اینان روی مرز نخبه گرایی و عامه گرایی حرکت می کنند.شاید شبیه بندبازانی باشند که هر آن ممکن است به طرف پوپولیسم بلغزند و یا به سمت الیتیسم بیافتند. اینترنت و رسانه مکتوب آن یعنی سایت ها و وبلاگ ها که گفت و گویی نسبتا زنده و بهر وز را دارند ، یکی از ابزار هایی است که باعث گسترش افکار و عقاید روشنگرانه شده که بر تعداد روشنفکران واسطه نیز قطعا افزوده است ، اما با این حال باز هم همان گسست پابرجاست.البته دستاورد های آن را نفی نمی کنم و بلکه آن را حسن مطلعی در این راه می دانم ولی مطرح شدن این مباحث حتما چراغ راهمان خواهد بود. دو حالت مشابه را که برایم رخ داده را می نویسم تا به شباهت فضای این دو پی ببریم.شهرستان نشینی و دوری از پایتخت هر چند از امکانات دورت می کند اما مزایای خود را دارد.شخصا هر بار که به تهران سفر می کنم در مصاحبت و مجالست با مردم آن دیار دوز نارضایتی از حکومتم بالا می رود و حتی شاید افکاری هم به ذهنم خطور کند.در پایتخت، البته آن چه که من شاهدش بودم ، بسیار از دولت انتقاد می کنند و مجالی هم بیابند مسئولین را هم منور می کنند و در مجموع منتقد جدی هستند.البته این خود بسیار مغتنم است ولی سازمان یافته و به دور از عوام زدگی باشد.اما وقتی که به زادگاهم مراجعه می کنم و با مردمان روستا نشین می نشینم متوجه تفاوت این دو می شوم.اصلا عوالم آن ها جدای از هم است. آن چه من به آن رسیده ام این است که فضای پایتخت ، غلو شده و تقریبا از فضای اکثریت جامعه جداست و یا ارتباط کمی با آن دارد. عینا همین حالت در جامعه مجازی ایرانیان دیده می شود. یادم می آید در یکی از نوشته های عماد باقی در مورد شرکت در انتخابات، وی از تجربه اش در سفر به یکی از شهرهای سیستان وبلوچستان می گفت و از شکاف و تضاد زیاد بین آن چه آنجا حس می کرد و آن چه در پایتخت می گذشت روایت می کرد. این دو جامعه شباهت های زیادی هم دارند که یکی از آن ها داشتن تنها یک رای در انتخابات است. | هادی | 6:41 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |