|
آخرین انتخاب واحدامروز برای هشتمین بار و آخرین بار (اگر مشکلی پیش نیاید)انتخاب واحد کردم.بیست واحد برداشتم تا یک مدرک کارشناسی بگیرم و بعد تازه بنشینم و فکر کنم و یا یک کفش آهنی بپوشم و دنبال کار بدوم.انتخاب واحد امروز خیلی سخت بود و البته خیلی هم گران.چون هشت واحد عملی داشتم با شهریه بالا که در مقابل بچه های ورودی جدید اصلا به چشم نمی آد اون بیچاره ها که هم شهریه ثابتشان بالاست و هم پول واحد ها.از همه وحشتناک تر صف امور مالی بود.یاد خبری افتادم که صدام در زندان های زمان حکومتش چرخ گوشت انسانی داشت .این صف کمی از اون نداشت . یک آقای محترم با آرامش کامل یک دستگاه پرینتر لگن سوزنی با صدایی که انگار سوزنش رو تو مخ آدم فرو می کند و توده ای از دانشجویان ،این آینده سازان مملکت که از سر وکول هم بالا می روند .کانه که بخواهند دست به ضریح امام هشتم بزنند در بالا رفتن از هم سبقت می گرفتند تا دستشان به پنجره کوچکی که منجی پشتش نشسته است برسند.اما از آنجا که من همیشه خوش شانسم تا نوبت به من رسید بانگ الله اکبر متصدی محترم را به نماز اول وقت دعوت کرد و البته او هم با روی باز جواب رد نداد و حی علی الصلاه گویان به سمت وضوخانه دوید و علی ماند وحوضش و جماعتی از عشاق علم که منتظر بازگشت این مقام شامخ بودند.بالاخره کارم انجام شد ولی موقع برگشت تعدادی مشت ولگد ونوش جان کردم و البته نزدیک بود عینکم هم بشکند که نشکست.این هم از ماجرای آخرین انتخاب واحد. | هادی | 5:31 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |