|
خداحافظ خاتمیدستم را زیر چانه ام زده ام و خیره به نقطه ای نگاه میکنم. کنارم روزنامه ایران امروز، یازدهم مرداد افتاده. تیتر خداحافظ آقای رئیس جمهورش نگاه را میرباید. در این گرمای تابستانی پنکه هم که گویی از آن کلافه شده سرش را به این سو و آن سو می چرخاند. می چرخاند و من را با خودش به گذشته می برد. سال هفتاد و شش . زمانی که هنوز نمی توانستم رای بدهم. اما برایش تبلیغ می کردم. یادش به خیر. معلم سر کلاس گفت: تبلیغ در مدرسه ممنوع است. اما من نشنیدم. لحظه لحظه اش از جلو چشمانم میگذرد. هشت سال سرنوشت ساز از زندگیم در این دوران گذشت. قطعا این هشت سال چه با بودنش و چه با نبودش میگذشت اما کیفیتش مهم است. مثل طول و عرض زندگی. بار دوم که برای ثبت نام رفته بود، سال هشتاد را میگویم، بهتر به یاد دارم. آنجا می گفت "استادهام چو شمع مترسان ز آتشم" و چشمان ترش را. ناسپاسی است اگر قدر زحماتش ندانیم. همانطور که جفا است اگر نقدش نکنیم که این یکی از دستاوردهایش بود. اما این جا می خواهم با او خداحافظی کنم. با خاتمی رئیس جمهور. نه می خواهم و نه می توانم مدحش بگویم و نه می توانم در این ساعات پایانی او را به باد انتقاد بگیرم که مانند این چند سال ساده ترین کار بود. فقط می گویم: خداحافظ خاتمی، رئیس جمهور | هادی | 12:18 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |