|
مادرعصر چهارم مرداد است و من در خانه، پشت کامپوتر نشسته ام و می خواهم برای وبلاگم چیزی بنویسم. این روزها روز مادر است. به خاطر ولادت حضرت فاطمه. دیگر این را همه میدانند. چند روزی است که صدا و سیما پشت سر هم این را تکرار می کند.دیگربا این کار مزه سورپرایز کردن را هم از بین بردند. ما یعنی من و دیگر بچه های خانه به فکریم تا چه چیزی بگیریم برای مادرمان. مثل یک ماشینی که در زمان مشخص، کار معینی انجام میدهد. مثل ساعتی که کوکش کردند تا هر سال روز مادر با سر و صدای زیاد و گرد و خاک به پا کردن زنگ بزند. داد بزنیم که مادر دوستت داریم. بلندتر داد بزنیم تا همه بشنوند. نمیدانم چرا اینها را مینویسم. شاید فکر می کنم فرزند خوبی برای مادرم و پدرم نبوده ام. اصلا چرا فکر کنم؟ مطمئنم که این طور نبوده است. گاهی سرکشی کردم، تند خویی کردم و چه بسا کارهایی کردم که خودم نسبت به آنها بی توجه بودم ولی آنها را ناراحت کردم. میدانم که آنها این جا را نمیخوانند و حتی نمیدانند ولی برای دل خودم معذرت می خواهم. ببخشید من را اگر فرزند خلفی نبودم.مادرم روزت مبارک. یادم نبود که امروز روز تو است. اما تو فقط امروز مادری برایم نکردی . سالهاست که مادرم هستی. محرم رازم و پناه خستگی هایم و سنگ صبورم. هر روز مادرم هستی. یادم می آید کلاس چهارم ابتدایی که می خواست برای موضوع "از مادر خود تشکر کنید" انشا بنویسم. یک جمله اش یادم هست. آن روز نوشتم که "اگر به عنوان فرزند تمام تلاشم را بکنم تا خدمات مادر را سپاس گویم، هرگز نمیتوانم آن لحظه، فقط آن لحظه ای که تو درد میکشی تا پا به دنیا بگذارم را جبران کنم." چه قدر معلم خوشش آمده بود.چند تا مهر صد آفرین در دفترم کنار نمره بیست زد. شما هم خوشحال شدید. من هم. مادرم امیدوارم یادم بماند که هر روز روز تو است. روزت هم مبارک باشد. | هادی | 7:10 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |