|
سفری به درون سازمان ملل متحدخواندن وبلاگها یکی از سرگرمیهایی است که هم مفرح است و هم آموزنده. میتوان با نوشته های وبلاگنویسان به دنیایی دیگر رفت. همان که می گویند شنیدن کی بود مانند دیدن. بعضی از دوستان هم توانایی خوبی در توصیف دارند که خواننده میتواند آن موقعیت را مجسم کند. سفر کردن به جاهای مختلف دنیا از آرزوهای من و خیلی های دیگر است. دیدن مردم متفاوت و فرهنگهای مختلف. وبلاگ سفری به درون سازمان ملل متحد که توسط امیر نوشته می شود بسیار جالب است. ظاهرا با سازمان ملل همکاری می کند و حسابی هم مارکوپولو شده. خواندن وبلاگش را شدیدا به شما توصیه میکنم.این خاطره که در پایین آمده از وبلاگش برداشتم. من را یاد ماجرای سفر حداد عادل به بلژیک انداخت و آن ماجرای زن و شراب. اوايل سال ۲۰۰۳ ميلادی با دعوت و هزينه سازمان ملل متحد در اجلاس جهانی وزرای مرتبط با بحث توسعه پايدار شرکت کرده بودم. من چندان حجم کاری نداشتم و برخی اوقات وقت داشتم که در جلسات چانه زنی دولتها به عنوان شنونده شرکت کنم. اين جلسات که پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران برگزار می شود از جذابترين بخشهای نشستهای بين المللی است وگرنه آنچه در جلسات علنی مطرح می شود معمولا اينقدر کم تاثير است که نمايندگان برخی از کشورها حتی شرکت هم نمی کنند. به هر حال از اونجا که من تازه وارد بودم برای فهم بيشتر پروسه و گرفتن پاسخ برای سوالاتم همراه نماينده دولت ايران می نشستم که او هم لطف می کرد و سوالات من را بين مذاکرات جواب می داد. نتيجتا اينکه شايد اين تصور برای برخی از ديگر نمايندگان دولتها ايجاد ميشد که من مثلا تازه کاری از طرف وزارت خارجه ايران هستم مشغول آموزشهای اوليه مذاکرات و چانه زنيهای بين المللی. نمايندگان آمريکا به رسم معمول خودشان در تعداد بالا (رييس هيات آلمان می گفت آمرکاييها حدود ۵۰ نفر هستند در حالی که هيات آلمان ۵ نفر است، هيات ايران هم ۳ نفر بود) و با تقسيم بندی کاری خوبی شرکت کرده بودند، رييس هياتشان هم خانمی بود محترم و حرفه ای. در پايان جلسه مشغول خداحافظی و تشکر از هيات ايرانی بودم که ديدم رييس هيات آمريکايی به طرف من می آيد. تعجب کردم چون هيچ توجيهی نداشت. ايشون يکراست آمد طرف من و مودبانه گفت از آشنايی با شما خوشحال شدم و دستش را دراز کرد که دست بدهيم. احتمالا شنيده ايد که وزارت خارجه ايران سياستی دارد مبنی بر دست ندادن دیپلماتهايش با خانمها هر چند در جلسات بسيار رسمی. در صحبت با دیپلماتهای ايرانی داستانهای عجيبی می شود شنيد از اتفاقات ناشی از اين سياست در عرصه های بين المللی که برای بسياری از افراد دنيا عجيب است. خب من که از طرف وزارت خارجه نبودم پس با ايشون دست دادم. هنوز شدت تعجب آن دیپلمات و تقريبا حمله ايشون برای ديدن کارت اسمم يادم هست. کارتی که همه در چنين اجلاسهايی دارند که نشاندهنده آن است که از طرف کجا افراد شرکت کرده اند. کارت من زير کتم رفته بود و معلوم نبود. ايشون با شدت عمل نامعمولی کارت من رو از زير کتم بيرون کشيد و وقتی ديد که از طرف دولت ايران نيستم، يک آهانی گفت و بدون هيچ حرف ديگری سرش را انداخت پايين و رفت. من و دیپلماتهای ايرانی و چند دیپلمات ديگر هم تا چند لحظه خشکمان زده بود که چه خبر است. ايشون دليلی برای جلو آمدن و ابراز احترام به من نداشت. هنوز نمی دانم چه توجيهی عمل ايشون که رييس هيات ۵۰ نفره آمريکا بود داشت. تنها چيزی که به ذهنم رسيد اين بود که شايد خواسته به تصور خودش به يک دیپلمات تازه وارد دولت ايران که حق دست دادن ندارد نشان بدهد که اين سياست دولتش چقدر در نگاه بين المللی زشت است و احتمالا حالی هم بگيرد. به هر حال اگر اين بود هدف ايشون، فکر می کنم مقداری حالشون گرفته شد. | هادی | 7:37 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |