|
غول کنکورتیر ماه برای خیلی ها یاد آور خاطراتی است. برای عده ای هم که کم نیستند در حال گذر از یک مرحله. بله. منظورم امتحان مهمی به نام کنکور است. امتحانی که برای بعضی ها با سرنوشتشان گره خورده باشد. از عمر تجربه کنکور من، چهار سال می گذرد ولی با مرور خاطرات آن دوران حس خوبی ندارم. ایجاد محرومیت های خود ساخته، فشار های عصبی و روحی، استرس و هزار مشکل دیگر که شاید بعدا یک جای دیگر خودش را نشان دهد. دوستانی داشتم و شما هم از این افراد سراغ دارید که زیر این فشار کم آوردند و افسردگی گرفتند یا به کتاب درسی حساسیت پیدا کردند. در این موقعیت اگر خانواده هم به باری بر این کوله اضافه کند، قضیه پیچیده تر می شود. استرس کنکور یک طرف، ترس از سرکوفت خانواده طرف دیگر.یادم می آید بعد از تمام شدن امتحانات پیش دانشگاهی تا زمان کنکور که زمانی حدود یک ماه و نیم بود اصلا از خانه بیرون نیامدم تا درس بخوانم. بعضی از دوستان هم پوز زنی داشتند با هم. یکی روزی ده ساعت یکی دیگه روزی پانزده ساعت. حتی تا روز های آخر که همه توصیه می کنند باید کتاب را کنار گذاشت از رو نمی رفتیم. از این آشفته بازار هم خیلی ها سود بردند. اگر کنکور برای عده ای آب نشد برای موسسات آموزشی رنگارنگ تضمینی و غیر تضمینی که نان می شود. نسخه های متفاوت با برنامه های مختلف که هدفش فقط پول است. شاید ما کنکور را زیاد جدی گرفتیم. البته منظورم این نیست که کم اهمیت باشد ولی اگر قرار است اهمیتش به خاطر ساختن آینده باشد، شکی نیست که آینده فقط در دانشگاه ساخته نمی شود. جای شکرش باقی است که الان در بعضی دانشگاه ها مانند علمی کاربردی یا آزاد پذیرش پودمانی و بدون کنکور دارند. این خودش دلیلی بر کم شدن تعداد شرکت کنندگان است. البته پیک جمعتی هم در حال گذر است. بعضی هم آن قدر اصرار دارند برای ورود به دانشگاه که حاضرند چند سال از عمرشان را برای عبور از این سد اختصاص دهند و ملقب به لقب پر افتخار پشت کنکوری بشوند. خدا کند این دسته افراد چندان خیالبافی نکنند از دانشگاه و گرنه بعد از ورود می بینند که چندان هم آش دهن سوزی نبوده است. در نظر بگیرید فردی را که در یک شاخه مثلا ریاضی فیزیک در دبیرستان درس خوانده و چهار سال تمام تلاشش قبولی در کنکور بوده. حالا که قبول شده با انبوهی از رشته های رنگارنگ مواجه شده است و نمی داند که به کدام علاقه دارد. آیا اصلا با این رشته ها که شغل و زندگی آینده او را رقم می زند، آشناست؟ معمولا این معرفی به عهده مشاور مدرسه است ولی در زمان ما تنها در هفته مشاغل با یکی دو رشته آشنا می شدیم. دانش آموز در آن دوران اصلا این چیزها برایش مهم نیست و به آن فکر نمی کند چون خود کنکور را مهمتر می داند. تغییر رشته های بعد از ورود به دانشگاه از همین نا آگاهی سرچشمه می گیرد. به هر حال برای تمام کنکوری ها آرزوی موفقیت دارم .این غول کنکور آنقدر ها هم غول نیست. شکستن شاخش هم رستم نمی خواهد. اگر هم نشکست فدای سرتون. مطمئن باشید هر طور امتحان بدهید از فردایش زندگی ادامه دارد. به توصیه های معتبر و کارشناسانه را هم عمل کنید. * * * حسین درخشان زمان انتخابات در ایران بود . عکس های جالبی گرفته که توی فلیکر گذاشته. حتما ببینید. شاید خاطرات شما رو هم زنده کنه. عکس های ابطحی در ابعاد واقعی رو از دست ندید. روایت هودر از سفر تهران این یکصدمین پست وبلاگ است. | هادی | 6:42 PM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |