|
تولدیک سال دیگر بر سنم اضافه شد. یک سال بزرگتر شدم یعنی یک سال پیرتر شدم. یعنی حباب بالایی ساعت شنی عمرم همینطور خالیتر میشود. سال گذشته در اینروزها اگر متاثر از پایان دوره دانشجوییام بودم و ناراحت از جدایی از دانشگاه، اما امسال کاملا معلق هستم. میدانم که باید بیست ماه خدمت انجام دهم آن هم در نیروی انتظامی ولی کجایش هنوز معلوم نیست و چشم به راه حکم هستم. نگاهم به زندگی تغییر کرده، خودم هم همینطور. زندگی را شاید لجنزاری ببینید که هر چه بیشتر دست و پا بزنید بیشتر در آن فرو میروید. شاید هم به بیخیالی بگذرانیدش و به آن توجه نکنید. به هر صورت میگذرد.چند سالی است که در روز تولدم احساس متناقضی دارم. خواستم توضیح بدهم اما باشد برای بعد. | هادی | 12:04 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |