|
فارغالتحصیلاین روزها مشغول طی کردن مراحل مختلف کارهای فارغالتحصیلی از دانشگاه بودم. کاری که مانند هر کار اداری دیگری در ایران چند هفته طول کشید. بیش از بیست امضا و حساب و کتابهای مالی این روند را طولانیتر میکرد. یک روز اینآقا نبود تا امضا کند، روز دیگر آن خانم تا واحدهای پاس شده را کنترل کند. دردی است که همه ما با آن آشناییم.هر چه بود بالاخره رسما تمام شد. به هر حال چهار سال از بهترین سالهای عمرم را در دانشگاه آزاد سپری کردم. با خوبیهای کم ولی با ارزشش و با ناملایمات بیشمارش. از د.زماانی که تساوی و حق را باور کرده بودم و به دنبال مجوز یک تشکل دانشجویی با دوستان بودیم. دوستانی که در این راه به قدری سرخورده شدند که دیگر حتی سراغ فعالیتهای مدنی خارج از دانشگاه نرفتند. بعد هم که پی مجوز انتشار یک نشریه دانشجویی افتادم. چیزی که تقریبا دو سال پایانی تحصیلم را به خود اختصاص داد اما در نهایت مجوز ندادند. بماند چه گذشت در جلسات شورای فرهنگی دانشگاه و کسانی که در جلسه مخالفت میکردند و خارج از جلسه منت میگذاشتند که ما حامی تو بودیم. شاید روزی خاطرات آن را نوشتم تا بخوانید. موقع جمع کردن امضا حلیت برای فارغ التحصیلی سراغ معاون آموزشی رفتم که انصافا بسیار کمکم کردند، گلایه کردم که چرا به من مجوز ندادید، به شوخی یا جدی گفت: تو اگه مجوز نشریه داشته باشی سرت رو به باد میدی. سعی میکنم در یکی از نوشتههای بعدی مشکلات دانشگاه آزاد را مطرح کنم. تا حداقل در جایی برای خودم ثبت شود. حالا من یک فارغ التحصیل هستم. * * * امشب، شب نوزدهم ماه رمضان است. شب قدر. قدرش بدانیم. | هادی | 10:50 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |