|
مانور زلزلهاین نوشته کمی بیات شده که امیدوارم ببخشید.هفته قبل مانور آمادگی در برابر زلزله برگزار شد. چند سالی است که این برنامه در سطح مدارس اجرا میشود. جدای از موضوع کیفیت اجرای این طرح، نفس برگزاریاش میتواند مفید باشد. اگر بتوان درصدی از شرایط زلزله واقعی را شبیه سازی کرد، نوعی از آمادگی را در برابر این واقعه ناگهانی ایجاد میکند. به صورت تئوریک شاید آموختن این که در موقع زلزله کجا بروید، در چارچوب در پناه بگیرید یا زیر میز، ساده و سهل باشد اما در زمان وقوع زلزله حفظ آرامش و دستپاچه نشدن خیلی مهم است و آن زمان است که ارزش واقعی این آموزشها نشان داده میشود و این که آیا موثر بودهاند یا نه. تا آنجا هم که من دیده ام در هنگام زلزله کمتر کسی به این آموزشها توجه میکند همه به دنبال در خروج هستند تا فرار کنند حتی اگر از روی دیگران عبور کنند.یا حتی در بعضی از ساختمانهای کم ارتفاع حدود دو-سه طبقه شنیده شده بعضیها خودشان را از پنجره به بیرون پرت کردهاند. یادم میآید آخرین بار که زمین لرزیده بود مشغول مطالعه بودم و با احساس لرزیدن زمین و صداهای ساختمان اول قصد فرار داشتم ولی با حفظ آرامش، رفتم و در کنجی از ساختمان که تعداد ستونهای اطرافش زیاد بود پناه گرفتم و تا پایان لرزیدن ساختمان آنجا بودم. در زمان لرزیدن هم صدای جیغ و داد همسایهها را میشنیدم که از راهپلهها فرار میکردند به طرف حیاط. البته بدترین جای ساختمان هنگام زلزله راهپلهها هستند که احتمال ریزش در آنها بسیار زیادتر از جاهای دیگر است. باید بگویم که این ماندن من در ساختمان شاید یک تمرین خوب بود ولی اثرات روانی خوبی نداشت و تا چند هفته بعد همهاش توهم زلزله و لرزیدن زمین داشتم. یک خاطره دیگر هم بگویم که جالب است. دوران دبیرستان بودم. یک روز فکر کنم زنگ دوم درس ریاضی داشتیم. معلممان هم پایش تازگی شکسته بود و پایش را گچ گرفته بود. وسط درس اجازه گرفتم تا از کلاس برم بیرون. کلاسمان در طبقه دوم بود . هنوز از چها-پنج پله پایین نرفته بودم که یهو شیشههای پنجرهها با شدت شروع لرزیدن کردند و من هم که از شانس خوشم تو کلاس نبودم پا به فرار گذاشتم تا از ساختمان برم بیرون و خوشبختانه زودتر از بقیه به حیاط رسیدم. چشمتان روز بد نبیند. تو اون روز بارونی و خیسی زمین این دانشآموزها بودن که روی پلهها قل میخوردن و میافتادن تو حیاط. اون روز سالم در رفتم اما بشنوید از آن معلم ریاضی پاشکسته ما. ایشون موقعی زمین لرزید زودتر از بقیه با اون پای شکستهاش، خودش رو به حیاط رسوند و تازه موقع خارج شدن از کلاس حواسش بود که کاپشنش رو هم برداره. خلاصه اینکه یاد گرفتن مکانهای امن ساختمان و پناهگاههای موجود در آن واجب عینی است. مخصوصا برای کسانی که در ساختمانهای بلند مرتبه و حتی ساختمانهای دو-سه طبقه زندگی میکنند. پ.ن.: این روده درازی را ببخشید که از عوارض دیر به دیر نوشتن و انبار شدن حرفهاست. | هادی | 11:26 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |