|
طعم شيرين عزت و ايستادگي انقلابي که در دهانمان ماسید!باز هم این مسئولین سازشکار ما نگذاشتند این طعم خوش غرور بیشتر از چند روز در دهانمان بماند. تازه آن هم زمانی که دهانمان پر بود از انواع آجیلات و شیرینی های شب عید دیگر جایی برای این طعم نبود. دروغ سیزده خیلی دو روز بیشتر دوام نداشت. هر 15 ملوان بریتانیایی آزاد شدند تا رافت اسلامی مان را به رخ پیر استعمار بکشانیم. ما نه تنها به "اشداء علی الکفار رحماء بینهم" اعتقاد داریم بلکه بر اثر افکار ترقی خواهانه و گسترش مدارا برای کفار نیز رحماء هستیم. این رقیق القلب بودن هم هیچ ربطی به تهدید بلر و آزادی دبیر دوم سفارت ایران در عراق که ربوده شده بود ندارد. باز هم این مسئولین سازشکار ما که به آرمان های انقلاب خیانت کردند و نگذاشتند اقتدار را نشانشان دهیم. دفعه قبل که خاتمی و حسن روحانی از انگلیس پول گرفته بودند. زهی خیال باطل از این دولت امام زمانی . لااقل می گذاشتید هیمنه دروغین اش یک بار دیگر شکسته می شد. مگر قرار نبود رسما عذرخواهی کنند؟ مگر به آب های تجاوز نکرده بودند؟ما می خواستیم این ها را چند روز نگه داریم تا 13 آبان دیگری رقم بزنیم.این دانشجویان ضد انگلیسی که ساعت ها تجمع کردند چه؟* * * حالا که این ملوانان آزاد شدند چند سوال برام به وجود آمد. آیا واقعا به آب های ایران تجاوز شده بود؟ چرا این خبر توسط احمدی نژاد اعلام شد؟ این پست جالب را هم بخوانید. در ضمن نوع نگاه متکی تو این عکس خیلی جالب است. و رحیم مشایی که در بین این همه جذابیت بصری با وفاداری کامل فقط و فقط به احمدی نژاد نگاه می کنه. Labels: سیاسی | هادی | 7:27 PM | | برآمد باد صبح و بوي نوروزدارد نفسهاي آخرش را ميزند. ساعاتي بيشتر به پايان حيات اين محتضر نمانده. او كه برود مانند همه رفتگان تنها چيزي كه از خود براي ما خواهد گذاشت خاطره است.سال 85 را مي گويم. باز هم مانند هميشه اين سنت كهنه كه همواره نو است تكرار مي شود. حسي مثل روز تولدم دارم. شايد از آن جا كه همه ما جزيي از طبيعتيم و چون طبيعت نو ميشود و ميشكفد، مادر زمين بيدار ميشود و هزار نشانه رستاخيزي ديگر. خاك مرده حيات مجدد مييابد و قباي سبز رنگ و رنگ رنگي به تن مي كند. سال كهنه ميشود اما خلاف ديگر چيزهاي كهنه خود ميرود و جايش را به جديدتر ميدهد.365 روز 24 ساعته كه لحظه هايش پر است از نشانه. در اين چند ساعت باقيمانده بايد به كارنامه امسالام نگاه كنم. هر چند دير هنگام است. سال جديد اما مانند هديهاي است كه به هر نفر ميدهند. بستهاي در بسته. امسال چه خواهد شد؟ سلامت، سعادت، سيادت، سُرور، سَروري، سبزي و سَرزندگي را سر سفره هاي هفت سينمان بچينيم و آرزو كنيم براي تك تك انسانها. نوروز 86 مبارك. با خنده گفت: ببين رود شاد را... انگار، آب دگرباره نوبر است! موج از ميان رود خروشان به طنز گفت: امروز خندههاى تو هم نوع ديگر است باد از ميان شاخه به نجوا اشاره كرد... اينان چه غافلند؟ فردا، سحر، بهار دل افروز، بَر دَر است! حسين اكبري بهاريههاي شاعران ايران نوروزنامه Labels: اجتماع | هادی | 10:52 PM | | مادایران (ماشین های اداری ایران)_ آقای محترم! این کاری که انجام میدی فایده ای نداره تازه با اهداف سازمان ضدیت هم داره._ ببین من می دونم تو چی میخوای بگی اما همین سازمان این رو از من می خواد. من هم مجبورم هر چی که سازمان میخواد رو براش انجام بدم. - درسته که شما پول میگیری تا خواسته های سازمان رو برآورده کنی، ولی خلاقیت و نوآوری چی میشه؟ - من حوصله این بحث ها رو ندارم. کاری رو انجام میدم که سازمان ازم میخواد. سازمان از من این رو میخواد. سازمان از من این رو میخواد. سازمان از من این رو میخواد... میزان اطلاعات من از علم مدیریت با دانسته هایم از نجوم برابر است، تقریبا چیزی نزدیک به صفر. اما این مدتی که به عنوان خدمت سربازی در حال گذرانش هستم با بخشی از مدیریت میانی سازمان در ارتباط نزدیک هستم و با همکارانی مرواده دارم که در طیف وسیعی هستند چه آن ها که از همسن و سال های خودم هستند و چه کسانی که من جای فرزند یا نوه آن ها هستم. شاید قبل از این دوره زیادی از بوروکراسی و کاغذ بازی شنیده بودم. این که تعیین تکلیف یک پرونده در این ماشین افراط گر کاغذ بازی تا حصول نتیجه سیکلی معیوب بی نتیجه دارد. اما این دیوانسالاری در ذات خود چیز بدی نیست بلکه برای نظم امور بسیار لازم است اما وقتی که کاغذ بازی خلاقیت را می کشد و به جای ابتکار می نشیند آن وقت است که باید یک جفت پاپوش فلزی به پا کرد و به دنبال کارت به این سو آن سو بروی. اما مشکل دیگر افتادن کار به دست کسانی است علاوه بر علاقه مندی مفرط به کاغذ بازی، دارای دیدی تنگ نظرانه و نگاهی سنتی هستند. کسانی که به جنبه فیزیکی بیشتر اهمیت می دهند و کار را در درشت و چشمگیر بودن آن می بینند نه درست بودن اش. این ها همان مدیرانی هستند که پابندهای سنگینی به پای کارکنانشان می آویزند تا چون برده ای باشند و یا بهتر اینکه ماشینی باشند که طبق یک فرمول مشخص یک کار معین رو انجام بدهند. خود این مدیران هم بیشترین کاربردشان این است که ماشین امضا باشند. به تبع این مناسبات دروغ گفتن در سیستمی اینچنین تبدیل کاری عادی و حتی فضیلتی تحسین برانگیز می شود. چرا که در صورت راستگویی یا متهم به کم کاری می شوید و یا اینکه مدیران بالادست پی به ناکارآمدی سازمان می برند. نمومه بارزش در این روزهای پایانی سال، گزارش عملکرد سالیانه است. گزارشی ساختگی که پر از ارقام و اعداد جعلی است. سعی می شود پر حجم و خوشگل و دلنواز و دلفریب باشد تا دیدگان و عقل مدیران مافوق با دیدنش فریب بخورد چرا که آن ها مردمی هستند و مثل خیلی از همین مردم عقلشان در چشمشان است. این آمار هم به همین صورت مانند یک تشکیلات درختی از پائین تا بالا جمع آوری و جمع بسته می شود و آمار نهایی توسط مسئول عالی رتبه مربوطه اعلام می شود و آن گاه است که جماعتی انگشت به دهان می مانند که اگر این آمار صحیح است پس چرا وضع به این صورت است. دم خروس یا قسم حضرت عباس! ته این مبحث را باز می گذارم تا خودم یا شما بعدا به آن چیزی اضافه کنیم. Labels: اجتماع | هادی | 6:40 PM | | ساکنان تپل پادگاناین چند وقت به اجبار در حال گذران خدمت هستم. به قول بعضی ها مالیات عمر یا خدمت زیر پرچم یا اجباری یا هر چیز دیگه ای که معنی یه نوعی بیگاری و علافی بده. به قول یکی از رفقا حالا ما اگه خدمت نمی اومدیم به کجای دنیا بر می خورد؟ اما دو ماه آموزشی و الان که توی پادگانم یه چیز مشترک داشت. از مجموعه حیوانات و جانورهایی که تو محدوده های نظامی عبور می کنن و زندگی می کنند گربه هاش برام خیلی جذاب و جالبند هر چند زیاد بهداشتی هم نیستند. گربه های پادگان اغلب چون آدم زیاد می بینند و یه جورهایی دست آموز و لوسند راحت به شما نزدیک می شند و اگر شما هم به اون ها نزدیک بشید نباید انتظار رم کردن ازشون داشته باشید چو به عبارتی اصلا شما رو عددی حساب نمی کنند. بیشتر این گربه ها چاق و فربه هستند طوری که بیشتر شبیه گربه وحشی هستند. نا سلامتی از تیره گربه سانان هستند. غذای پادگان معمولا با تمام آمارهایی که گرفته می شه زیاد میاد یا اینکه آنقدر کیفیت بالایی داره که فقط به درد گربه ها می خوره.به همین دلیل هم این گربه ها حسابی پروار میشن. هم پروار میشن هم پررو. یه بار که توی خوابگاه بودیم یه گربه با کلاس اومد تو و راحت یه گوشه نشست، انگار نه انگار که محل زندگی آدمهاست.بعضی وقتها هم اذیت میشن.خودم یه گربه رو دیدم که دم نداشت. بعد کاشف به عمل اومد که افسر نگهبان وقت دم این گربه رو بریده بود. خلاصه این که اگه می خواهید گربه تون پروار بشه بفرستینش پادگان. Labels: اجباری | هادی | 7:05 PM | | تصمیمآدم ها در طول زندگی خود در موقعیت های مختلفی قرار می گیرند. این کنش های زندگی است که انسان را به واکنش می رساند. هر واکنشی هم محصول تصمیم خاص خود است. همانطور که انسان های مختلف در موقعیت های گوناگون تصمیمات مخصوص به خود را اتخاذ می کنند، به همان میزان هم دلایل و استدلالات خود را دارند.اگر تصمیم نگیرید حتما برایتان تصمیم میگیرند. این موقعیت های مختلفند که لحظه به لحظه از ما گذر می کنند. شاید کسی صبر و سعه صدر تجویز کند اما همین صفت نیکو چون از حد خود بگذرد دیگر نه تنها حسنه نیست بلکه خطایی جبران ناپذیر می شود. صبر مفرط با بی عملی یکسان است و آن زمان است که برایت تصمیم می گیرند. انفعال نهایتا شما را سر جایتان می نشاند تا ببینید که چطور با شما بازی خواهند کرد. تصمیم گیری شجاعت می خواهد و بصیرت. بصیرت تا بسنجی تمام جوانب و شرایط را و شجاعت تا در مقابل تصمیمی که خود گرفته ای خویشتن را مسئول بدانی. اگر منتج به خیر شد فبها المراد و اگر نشد خود را مقصر بدانی.مانند برخی بی عمل نق زن نباشی که فقط تجویز کنند بدون عمل. اما مقدمات اخذ تصمیم چیست؟ مشاوره کجای این پروسه قرار دارد؟ فرق مشاوره با کسب تکلیف چیست؟ این ها سوالات من است. سوالاتی کلی که اکنون برایم پر رنگ تر از گذشته اند. چه در امور خرد چه کلان. ذهنم مشغول است. Labels: شخصی | هادی | 4:05 PM | | محرم 14281-محرمی دیگر فرا رسید. ماهی که یادآور حرکتی است در تاریخ اسلام و جهان که خود سرچشمه و الگوی افعالی دیگر شد و باز هم خواهد بود.2- محرم امسال برای من متفاوت از سال های دیگر است. شرایط منطقه ای محدودیت هایی را به همراه داشته است.به نظر می رسد این تحدیدها به علت شعله ور شدن اختلاف بین شیعه و سنی در این روزهای اخیر باشد. محدودیت هایی که رئیس پلیس تهران آن را اعلام کرد از جمله تعطیلی کلیه هیئات و تکایا تا ساعت 12 نیمه شب، ممنوعیت استفاده از علامت و تصاویری که آن را به چهره اهل بیت نسبت می دهند. مدتی قبل هم وزارت ارشاد ممنوعیت چاپ چنین تصاویری را اعلام کرده بود.امسال اما این محدودیت ها سختگیرانه تر شده و هیئات در مورد شمایل ائمه بیشتر مراعت قانون را می کنند. جالب این است که این محدودیت خلاقیتی را برای طراحان پوستر و بیلبورد ها به همراه داشته. آن ها از نماد هایی چون کبوتر خونین، دست خونین، شمع، ضریح مطهر ابا عبدالله و ... استفاده می کنند. اما در مورد علم و کتل شخصا چندین هیئت را دیدم که از علامت های چند ده شاخه بزرگ و بی خاصیت استفاده می کنند. چیزی که در این سال ها باعث رقابت ابلهانه ای بر سر جهالت و خرافه عوام شده بود. البته مداحان هم کم بر هیزم این آتش نیفزودند. مداحی های بی هویتی که نشات گرفته از خرافات و جهل است. جایی از یکی از علما شنیدم که نباید علمای دلسوز این موضوع را دست کم بگیرند و حتی خود باید وارد این وادی شوند تا کار به دست افراد سودجو نیافتد.(مصاحبه همشهری با رضا هلالی را بخوانید.) 3- التماس دعا! Labels: دینی | هادی | 6:44 PM | | تلاش تاکنون بی ثمردیر زمانیست که در این خانه ننوشتم. کومه محقر من که روزی امید من بود. روزهایی که به خاطرش می نوشتم و می خواندم. اما این روزها که همه چیز دست به هم داده تا از آن دور باشم. هر از چند گاهی، شاید ماهی سه چهار بار، سری به اینترنت و دنیای دوست داشتنی وبلاگ ها بزنم. نمی خواهم و دوست ندارم این سرگرمی جدی برایم به نوستالوژی تبدیل شود. این تلاش های یک وبلاگ نویس است که در تغییرات ناگهانی قرار گرفته و تجربه می کند شرایط جدیدی را. روزها را به خدمت مثلا مقدس می گذراند و لحظه های تنهایی را می گذراند.زمان هایی را که می بیند و پرپر شدنش را با تمام ذره ذره وجودش حس می کند. سرگردان و حیران بین رفتن و نرفتن، تغییر و ثبات، پذیرفتن شرایط نامطلوب جدید و تسلیم شدن یا ایستادن و مبارزه تا تغییر همان شرایط. اطرافیان می گویند مانند همیشه. تغیرات نیک و بد را. اما این منم که به نظاره نشستم تا ببینم که این اجتماع وحشی سرکش با من چه خواهد کرد. من، این موش آزمایشگاهی که غوطه ور در سطح آب با هر اراده ای به جبر جزر و مد بالا و پایین می روم.چرا سیاهم؟ و منفی؟ کی تمام می شود این دوران دوری و انزجار از خود؟ Labels: شخصی | هادی | 11:35 AM | | |
.:: تیتر آخرین اخبار ::. :آرشیو نوشته ها: July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 |